سه ضلع تحلیلگر بخش خصوصی
اولین بار که آن را خواندم، یاد سالهای پرتلاطم سازندگی افتادم که اتحادی نانوشته، اما پرفشار میان رسانههای چپ و راست علیه سیاست تعدیل اقتصادی شکل گرفته بود. اتحادی که در نهایت منجر به بازگشت برخی سیاستها شد و هزینههای سنگینی به کشور تحمیل کرد. هزینههایی که همچنان روی دوش اقتصاد ایران سنگینی میکنند.
جمله مرحوم هاشمی نشان میدهد فرآیند توسعه در آن سالها چه کاستیهایی داشته است. چه آن که ایشان در ادامه این جمله، اشاره میکنند که «روزنامه دنیای اقتصاد روزنامهای موفق در عرصه اقتصادی است که موضعگیریهای منطقی دارد.» یعنی در آن سالها، فضای فکری کشور مسیری منطقی را طی نمیکرد و نتیجهاش این شد که تحتتاثیر افکار عمومی و فشارهای رسانهای، دولت وقت ناچار به بازگشت از برخی اقدامات اصلاحی در اقتصاد ایران شد.
آنچه در آن سالها چرخ اقتصاد ایران را زمینگیر کرد، ناآگاهی و عدم شناخت درباره آثار و عواقب بلندمدت سیاستهای اقتصادی بود که به قول دکتر بهکیش مخالفت با آنها (سیاستهای اصلاحی هاشمی) هزینههای بیشتری به اقتصاد ایران تحمیل کرد. در حالی که بر اساس دیدگاه آیتالله هاشمی، اگر تعداد رسانههای تخصصی و منطقی در دوره ایشان بیشتر بود، احتمالا در بخشهایی از سیاستهای اصلاحی، دچار بازگشت نمیشدیم.
آنچه باعث نگارش این یادداشت کوتاه شد، اقدام خلاقانه اتاق تهران در اعطای نشان خوشنامترین کارآفرین بخش خصوصی به کارآفرینان، اقتصاددانان و تحلیلگران بخش خصوصی بود. با این حال اگر چه نشاندن نشان امینالضرب بر سینه کارآفرینان ایرانی از چند جهت قابلتقدیر است، اما بهطور مشخص باید تجلیل و تکریم سه ضلع تحلیلگر بخش خصوصی را بهطور ویژه ارج نهاد.
ضلع اول این مثلث را محققانی همچون دکتر علیاصغر سعیدی تشکیل میدهند که مستند و تحقیق شده به ما میگویند چه بودهایم و چه کردهایم؟ هیچ کس جز دکتر سعیدی به این روشنی نتوانسته روایتگر تاریخ بخش خصوصی و کارآفرینی این مرز و بوم باشد. کتابهای ایشان روشنگر است و چراغ راه. آنچه ایشان در ثبت، تحلیل و نشر زندگی کارآفرینان ایرانی در پیش گرفتهاند، اگر بیسابقه نباشد، بسیار کمسابقه است. به این ترتیب تجلیل از ایشان و همراهان و همفکران ایشان، تایید راهی است که میروند.
ضلع دوم این مثلث را سردبیران و روزنامهنگارانی تشکیل میدهند که با مدیریت دکتر علیرضا بختیاری در مجموعه «دنیای اقتصاد» بهتر از هر کسی میگویند در چه وضعی قرار داریم. اگر محققانی همچون دکتر سعیدی به ما نشان میدهند که تاریخ کارآفرینی و کسبوکار در این مرز و بوم چه فراز و فرودهایی داشته، نشریاتی همچون دنیای اقتصاد به ما میگویند که چه هستیم و در چه وضعی قرار داریم. بیتعارف میگویم، بخش خصوصی ایران خوششانس است که نشریاتی همچون روزنامه دنیای اقتصاد و هفته نامه تجارت فردا را همراه و همسو با خود میبیند. خوشبختانه از این دیدگاه بوی تعارف به مشام نمیرسد که اگر میرسید، آیتالله هاشمی این گونه درباره این نشریات سخن نمیگفت.
سومین ضلع این مثلث قابل تقدیر را اقتصاددانان بزرگی همچون دکتر موسی غنینژاد تشکیل میدهند که در سالهای گذشته همواره به چیزی جز اقتصاد رقابتی و بخش خصوصی فکر نکردهاند. ایشان و دیگر اقتصاددانان سرشناس و قابل احترامی همچون دکتر محمدمهدی بهکیش، دکتر نیلی، دکتر طبیبیان و... حق بزرگی گردن بخش خصوصی و اقتصاد ایران دارند. در این راه بهطور مشخص، دکتر غنینژاد اندیشه و فکر بخش خصوصی را پرورده و دکتر بهکیش، اندیشههای ناب اقتصاد رقابتی را وارد ادبیات اتاقهای بازرگانی و بخش خصوصی کرده است.
اما چرا تمجید از این مثلث فکری، قابل تقدیر است؟
نزدیک به نیم قرن است که در آمدهای نفتی نقش موتور محرک اقتصاد ایران را بر عهده دارد. نفت که باشد، درآمد هست و درآمد که باشد، رشد هم خواهد بود. این شاید بزرگترین عارضه این اقتصاد تکبعدی است که بر پایه منابع و ثروت ملی و بین نسلی شکل گرفته و بهطور قطع رهانیدن آن از این بند، عواقب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زیادی بهدنبال خواهد داشت.
متاسفانه بخش خصوصی ما نیز به این عارضه دچار است و گاهی به جای تاکید بر رقابت و تکریم شفافیت، خواستار تداوم وضع موجود است. در حالی که سه دسته تحلیلگر و تبیینکننده و نهاد در اقتصاد ایران شکل گرفتهاند که بهخوبی به ما نشان میدهند تداوم این راه امکانپذیر نیست. محققانی که گذشته را مستند و بیپیرایه به ما نشان میدهند و عبرتها را گوشزد میکنند. نهادهای رسانهای متخصصی که وضع موجود را تبیین میکنند و اقتصاددانانی که راه درست را به ما نشان میدهند.
به این ترتیب باید گفت عملکرد اتاق تهران به مدیریت مسعود خوانساری در تکریم این شخصیتها و نهادها ستودنی است و باید تلاش کرد تا این سنت حسنه، در سالهای آینده نیز با قدرت و تلاش بیشتر ادامه پیدا کند. چرا که اقتصاد ایران امروز و فردا نیاز به اصلاحات ساختاری دردناکی دارد که بدون پشتیبانی و هماهنگی اضلاع این مثلث، شاید یک بار دیگر سرنوشتی همچون اصلاحات اساسی دوران آیتالله هاشمی پیدا کند.