طرح پنج وجهی دشمن و وظیفه ما
محمدبنسلمان، وزیر دفاع عربستان در سفر حدود دو ماه قبل به مسکو، این مفهوم را به روسها رساند که ریاض حاضر است بشار اسد را در سوریه بپذیرد به شرطی که ایران از معادلات سوریه حذف شود. او قبلا همین موضوع را با صراحت و روشنی بیشتری با آمریکاییها نیز مطرح کرده بود.
در مصاحبهها و نوشتههای قبلی در مورد تبانی مثلث عربستان، صهیونیستها و نومحافظهکاران آمریکایی و طرحهای جدید آنها علیه ایران مکرر گفتهام. بنیان این مثلث همکاری در اولین سفر نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی به آمریکا بعد از پیروزی ترامپ شکل گرفت. او به رئیسجمهور جدید آمریکا گفت که آرزویش لغو برجام است چون ایرانیها کلاه گشادی سر اوباما گذاشتهاند، اما لغو یکجانبه برجام از سوی آمریکا ممکن نیست چون یک توافق بینالمللی است، مصوبه شورای امنیت سازمان ملل را نیز دارد و او نمیخواهد آمریکا را در روند اقدامات ضدایرانی منزوی کند. منتها او طرح پنجگانهای را روی میز کاخ سفید گذاشت که ترامپ هم پذیرفت.
اول: تشدید فشارهای اقتصادی از طریق اعمال تحریمهای یکجانبه آمریکا و غیرهستهای همچون حقوق بشر، تروریسم، موشکی و منطقه تا از این طریق و بدون نقض برجام، آنچنان رعب و وحشتی در جامعه جهانی ایجاد شود که روند همکاریهای جدید اقتصادی جامعه جهانی با ایران که با برجام کلید خورده، متوقف شود.
دوم: تشدید فشارهای سیاسی و تبلیغاتی بینالمللی علیه ایران بهمنظور معکوس کردن فضای بینالمللی مثبتی که بعد از برجام برای ایران حاصل شده و نیز آمادهسازی فضای سیاسی امنیتی مناسب برای تشدید اقدامات خصمانه و تقابلی گستردهتر علیه ایران.
سوم: تقابل جدی و کارساز با حضور و نفوذ منطقهای ایران بهگونهای که روند رشد نقش منطقهای ایران را معکوس کرده و ابهت و اقتدار ایران در سطح منطقه و جهان شکسته شود.
چهارم: تشدید اختلافات داخلی، خلق بحرانهای متعدد داخلی، دامن زدن به بیثباتی در داخل ایران از طریق کشاندن عملیات تروریستی به داخل ایران و ایجاد ناآرامیهای اجتماعی.
پنجم: زمینهسازی برای برخورد نظامی آمریکا با ایران.
بانیان طرح پنج وجهی به موفقیت آن بیش از هر زمان امیدوارند زیرا: اولا: اوضاع سیاسی داخلی در واشنگتن دچار یک آشفتگی بیسابقهای شده که راحتتر از همیشه میتوان از این آب گلآلود ماهی گرفت.ثانیا: نظام سیاسی – حقوقی - امنیتی بینالمللی دچار ضعف و تشتت عجیبی شده و در مدیریت بحرانهای جاری خاورمیانه، کاملا فشل شده است.
ثالثا: چالشها و تقابلات امنیتی و سیاسی قدرتهای منطقهای و بینالمللی در سطح دوجانبه و چندجانبه بهشدت رو به افزایش است. رابعا: سناریوی ایجاد یک درگیری منطقهای بین ایران و آمریکا از هر زمان دیگری شانس بیشتری دارد؛ زیرا نیروهای نظامی ایران و آمریکا در عراق، سوریه و خلیج فارس بسیار به هم نزدیک هستند؛ ضمن اینکه واکنش علیه ایران به بهانه اقدامات موشکی حوثیها هم زمینه دارد.
بنابراین در چنین روندی که جهان روزبهروز خطرناکتر شده است، شانس منازعه بیش از صلح خواهد بود و یک اشتباه محاسباتی استراتژیک میتواند آغازگر یک جنگ باشد. پیام ریاض به واشنگتن و مسکو در مورد پیشنهاد پذیرش اسد در مقابل حذف ایران، تشدید تحریمهای کنگره و دولت آمریکا، تلاش برای ایجاد ناتوی عربی برای مقابله با ایران، ساماندهی عملیات تروریستی داعش در تهران، تشدید عملیات تروریستی در مرزهای ایران، تشدید فعالیت گروهکهای تجزیهطلب در ایران، اقدامات بیسابقه در زمینه عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل، حضور سیاسیون غربی و عربی در کنگره منافقین در پاریس، تلاشهای وسیع برای خفه کردن مدافعان تعامل با ایران در آمریکا، کشتن ملوان ایرانی در خلیج فارس از سوی عربستان، زدن پهپادهای ساخت ایران، تبلیغ علنی و بیسابقه «تغییر رژیم در ایران»، تشدید حملات نظامی اسرائیل به سوریه، تشدید عملیات نظامی آمریکا در سوریه، یمن و افغانستان، جلو انداختن پروژه ولیعهدی محمدبنسلمان همه و همه در قالب استراتژی پنج وجهی مذکور صورت گرفته و این روند را علیه ایران گسترش خواهند داد. «برجام» و «مشارکت 73 درصدی در انتخابات ریاستجمهوری»، دو ضربه کاری نظام جمهوری اسلامی بر پیکره استراتژی پنج وجهی بود که دشمن درصدد است هر دو دستاورد را مختل و معکوس کند.
سیر روند فروپاشی جهان عرب از یک طرف و امتیازات ایران از طرف دیگر موجب شده دشمن در اجرای طرح پنجگانه فوق سرمایهگذاری سنگینی کند. ثبات و اقتدار، تاریخ و تمدنی عظیم، موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیک و مزایای ژئواکونومیک همچون ظرفیت بالای نیروی انسانی، بازار چند صد میلیونی پیرامونی، ذخایر استراتژیک انرژی و معدنی و نیز ظرفیت ایدئولوژیک، ازجمله امتیازات بزرگ و کم نظیری است که نظام جمهوری اسلامی میتواند نهتنها طرح پنج وجهی مذکور را بیاثر کند؛ بلکه ایران را بهعنوان قدرت نوظهور به لنگرگاه صلح و ثبات و امنیت و پایگاه محوری قدرت و توسعه اقتصادی و تکنولوژیک منطقه تبدیل کند. برای حصول این مهم به یک استراتژی جامع ملی نیازمندیم که به سه نکته آن اشاره میکنم:
نکته اول مربوط به اوضاع داخلی ایران است. غرق شدن در اختلافات داخلی، پاشنه آشیل ایران در این روند خواهد بود. وضعیت فعلی تشدید تقابلات سیاسی داخلی ایران نشان میدهد این خطر جدی است؛ بنابراین ایجاد وحدت و اتحاد داخلی از اوجب واجبات است که تحقق آن نشان بلوغ سیاسی تصمیمسازان و تصمیمگیرندگان ایران خواهد بود.
نکته دوم مربوط به اوضاع داخلی واشنگتن است. اوضاع سیاسی در واشنگتن کاملا آشفته و بنابراین غیرقابل پیشبینی است. این وضع حداقل تا انتخابات آتی اعضای کنگره آمریکا، حدود یکسال و نیم ادامه خواهد داشت. لابی صهیونیست، اعراب تکفیری و نئوکانهای آمریکایی سعی میکنند از این آشفتگی حداکثر بهرهبرداری را کرده و برنامههای خود علیه ایران را عملی سازند. ایران باید برای این دوره یکسال و نیمه، تدبیری استراتژیک داشته باشد تا از این دوره بهسلامت عبور کند.
نکته سوم درک این واقعیت است که اولویت اول دشمن، نابودی اقتصاد ایران است. درآمد دولت کفاف نمیدهد. اقتصاد ایران ظرفیت جذب سالانه 100 میلیارد دلار سرمایه مازاد بر درآمد دولت را دارد. سه منبع اصلی برای تامین: سرمایه بخش خصوصی داخلی، سرمایه ایرانیهای خارج از کشور و سرمایههای عظیم و سرگردان در جهان است. شاهکلید آن هم وجود یک دیپلماسی کارآمد ملی، منطقهای و بینالمللی است. باید ثبات و امنیت اقتصادی و آرامش سیاسی داخلی هدف اول باشد. تامین این مهم هم نیازمند همکاری - همدلی ملی و ایجاد فضای روانی - سیاسی - امنیتی و اجتماعی مناسب است. در وضعیتی که رئیسجمهور، رئیس مجلس، رئیس قوهقضائیه، نمایندگان مجلس، وزرا و امیران ارشد نظامی و امنیتی مورد بدترین اهانتها و اتهامات قرار میگیرند، نمیتوان توقع داشت که بخش خصوصی ما احساس امنیت کند، صدها میلیارد دلار سرمایه ایرانیهای خارج و سرمایهگذاریهای خارجی جذب شود. ملت ایران در انجام وظیفه دینی و ملی خود گل کاشته است. اکنون نوبت مسوولان است.