مختصات سیاست اقدام متقابل
در چنین شرایطی، ایران احساس کرد که تداوم همکاری بر اساس برجام، میتواند موقعیت جدیدی را در روابط ایران و کشورهای اروپایی ایجاد کند. چنین انگارهای هیچگاه حاصل نشد و زمینه برای تغییر در سیاست ایران در قالب «کاهش تعهدات برجامی» به وجود آمد. علت اصلی سیاست کاهش تعهدات برجامی ایران را میتوان واکنشی نسبت به اقدامات فراقانونی و فرانهادی دونالد ترامپ در ارتباط با ایران دانست. هدف اصلی ترامپ آن است که فشارهای اقتصادی بیشتری علیه ایران اعمال شود تا زمینه برای اعطای امتیازات بیشتر از سوی جمهوری اسلامی در چارچوب برجام ۲ و ۳ به وجود آید. تجربه ایران از همکاری در روند دیپلماسی هستهای و مذاکراتی که منجر به برنامه جامع اقدام مشترک شد، زمینههای انجام اقدام متقابل در برابر کشورهای گروه ۱+۵ را اجتنابناپذیر میساخت.
۱. دلایل کاهش تعهدات برجامی ایران
دونالد ترامپ در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ سیاست جدید آمریکا برای خروج از برجام را اعلام کرد. دستورالعمل اجرایی رئیسجمهور آمریکا معطوف به «توقف همکاریهای آمریکا در ارتباط با برجام» بوده است. مفهوم چنین سیاستی را میتوان اعاده تحریمهای اقتصادی آمریکا در برابر ایران دانست. سیاست ترامپ منجر به واکنش کشورهای مختلف شده و ایران تلاش کرد تا زمینههای لازم برای انجام همکاریهای دوجانبه و چندجانبه با کشورهای اروپایی، روسیه و چین را فراهم سازد. فشارهای راهبردی آمریکا به گونه فزایندهای ادامه یافته و این امر مشکلات اقتصادی جدیدی را برای ایران به وجود آورد. ایران تلاش کرد تا همکاریهای موثر و سازنده خود با کشورهای جهان در دوران بعد از برجام را ادامه دهد.
واقعیتهای سیاست بینالملل به گونهای است که تحقق چنین اهدافی امکانپذیر نبوده و چالشهای جدیدی برای ایران و سایر کشورهایی که مبادرت به همکاری با ایران میکردند، ایجاد میکرد. تلاشهای ایران نتیجه عملی مشخصی در گسترش همکاریهای اقتصادی و راهبردی با اروپا فراهم نکرد. در نتیجه چنین فرآیندی بود که شورای عالی امنیت ملی ایران تصمیم گرفت، از سازوکارهای مقابلهجویانه در برابر انفعال کشورهای اروپایی در انجام همکاریهای اقتصادی با ایران استفاده کند. ایران براساس بند ۲۶ و ۳۶ برنامه جامع اقدام مشترک درصدد برآمد تا روند غنیسازی اورانیوم براساس توافق ۶/ ۳ درصدی را ادامه دهد و از فروش آن به موازات واگذاری آب سنگین خودداری کند. لازم به توضیح است که چنین اقدامی نمیتواند اهرم موثری برای اهداف سیاسی و امنیتی ایران تلقی شود.
۲. واکنش بازیگران گروه ۱+۵ در برابر کاهش تعهدات برجامی ایران
دیپلماسی هستهای و توافق انجامشده ایران با کشورهای گروه ۱+۵ را میتوان بخشی از سازوکارهای سیاست بینالملل دانست. واقعیتهای سیاست بینالملل به این موضوع اشاره دارد که محور اصلی رفتار بازیگران را قدرت تشکیل میدهد. حقانیت در معادله قدرت نهفته است. از سوی دیگر، تجربه نشان داده که قدرتهای بزرگ عموما از سازوکارهای همکاریجویانه در ارتباط با یکدیگر استفاده میکنند. در عین حال کشورهای اتحادیه اروپا واکنش هماهنگ خود نسبت به سیاست ایران را نشان دادند. آنان بر این موضوع تاکید کردند که ایران باید به سیاستهای همکاریجویانه خود با برجام ادامه داده و از این طریق زمینههای لازم برای مشارکت سازمانی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی فراهم شود.
کاهش تعهدات برجامی ایران به این دلیل انجام گرفت که ایران ناچار بود از سیاستهایی استفاده کند که برای جهان غرب بهعنوان «هشدار کمشدت» تلقی شود. کشورهای اروپایی در برابر اقدام ایران واکنش صریح، تند و انتقادی نشان دادند. آنان به این موضوع اشاره داشتند که اقدام ایران را نخواهند پذیرفت. واقعیت آن است که در روند دیپلماسی هستهای ایران و کشورهای گروه ۱+۵، نشانههایی از تداوم غیرمحسوس دیپلماسی اجبار در قالب سازوکارهای همکاریجویانه مشاهده میشود. واقعیتهای راهبردی در دیپلماسی هستهای آمریکا نسبت به ایران بیانگر این موضوع است که ایالات متحده از سازوکارهای متقاعدسازی از طریق اعطای امتیازات محدود در ازای امتیازات فراگیر از ایران سازماندهی شده است.
۳. رویکرد بازیگران جهانی به کاهش تعهدات برجامی ایران
هرگونه واکنش بازیگران گروه ۱+۵ به غیر از آمریکا در خصوص ایران، ماهیت هشداری و ترغیبی داشته است. کشورهای یاد شده تمایلی به درگیری با آمریکا یا نادیده گرفتن ایران ندارند. در این زمینه، روسیه و چین از سیاست همکاری کمشدت با ایالاتمتحده بهره میگیرند. آنان بخشی از هیاتمدیره امنیت جهانی بوده و خود را در برابر سیاست قدرت سایر بازیگران پاسخگو میدانند. سیاست روسیه در گام آغازین الگوهای رفتاری جدید ایران ماهیت مبهم داشته است. کارگزاران دیپلماتیک چین غیرمستقیم از ایران درخواست کردند تا سیاستهای مسوولانه و سازنده اتخاذ کند. چنین رویکردی به مفهوم آن است که فضای موجود سیاست جهانی نمیتواند منجر به تغییر معنادار در حمایت از الگوهای رفتاری ایران شود. کشورهای اتحادیه اروپا در اقدامی صریح و رادیکال درصدد برآمدند تا الگوی رفتاری و سیاستهای جدید ایران را مورد انتقاد قرار دهند. کشورهای اروپایی بر این اعتقادند که اقدام ایران به منزله خروج از برجام محسوب میشود. چنین اقدامی براساس قطعنامه ۲۲۳۱ و مفاد برجام، فشارهای سیاسی و دیپلماتیک جدید را درخصوص ایران اجتنابناپذیر میسازد. روسیه و چین نیز دارای تحلیل و تفسیر نسبتا مشابهی با کشورهای اروپایی در ارتباط با ایران هستند.
۴. هزینه و فایده کاهش تعهدات برجامی ایران
هرگونه تصمیمگیری و تصمیمسازی در سیاست بینالملل برای نیل به دو هدف حاصل خواهد شد. گزینه اول بر حداکثرسازی منافع تاکید دارد. تصمیمگیری راهبردی هر کشوری عموما معطوف به ارتقای دستاوردها و حداکثرسازی قابلیتهای یک کشور در رقابت با سایر بازیگران محسوب میشود. در چنین شرایطی، هر کشوری باید از الگوها و راهبردهایی استفاده کند که منجر به مازاد اقتصادی و مطلوبیتهای مندرج در سیاستگذاری امنیتی شود. گزینه دوم معطوف به افزایش هزینههای راهبردی کشور رقیب است. بر اساس الگوی رفتاری مربوط به گزینه دوم، هر کشور در تصمیمگیری خود باید بتواند هزینههای راهبردی طرف مقابل را بدون آنکه با تهدید خاصی روبهرو شود، در روندی مرحلهای افزایش دهد.
الگوی رفتار ایالات متحده در برخورد با ایران، مبتنی بر گزینه دوم است. آمریکاییها از تحریمهای فراگیر ایران به منافع و دستاوردهای اقتصادی نائل نمیشوند. هدف ایالات متحده آن است که هزینههای اقتصادی، اجتماعی و امنیتی ایران از طریق اعاده تحریمها افزایش یابد. آمریکاییها تلاش دارند تا از طریق تحریمهای اقتصادی فراگیر و بدون جهت، ایران را با چالشهای تصمیمگیری و هزینههای اجتماعی غیرقابل پیشبینی روبهرو کنند. طبیعی است که اینگونه تصمیمگیری میتواند بخشی از منافع مورد نظر واحدهای سیاسی را فراهم آورد. «برایان هوک» مشاور ارشد مایکل پمپئو و مدیر «گروه اقدام ایران» در مصاحبه ۸ می ۲۰۱۹ به این موضوع اشاره دارد که تاکنون هزار شخصیت حقیقی و حقوقی اقتصادی در راستای افزایش هزینههای اقتصادی و راهبردی ایران با تحریم روبهرو شدهاند. افزایش قیمت دلار نشانههایی از بیثباتی اقتصادی در فضای عمومی جامعه را منعکس میسازد که انعکاس ابهام در مورد آینده برجام و سازوکارهای کنش متقابل در ارتباط با آمریکا خواهد بود. آمریکاییها به موازات تحریمهای اقتصادی جدید تلاش کردند تا از سازوکارهای راهبردی نیز استفاده کرده و از این طریق، فشارهای بیشتری علیه ایران اعمال کنند.
مقامهای تصمیمگیری و سیاستگذاری آمریکا احساس میکردند که تحریمهای اقتصادی اعمال شده علیه جمهوری اسلامی میتواند منجر به گسترش بیثباتی اجتماعی شود. عدمتاثیر مستقیم تحریمهای اقتصادی بر امنیت ملی و مشروعیت سیاسی جمهوری اسلامی، منجر به تصاعد الگوهای رفتاری ایالات متحده در برخورد با ایران شده است. چنین فرآیندی میتواند چالشهای بیشتری را برای آینده سیاسی ایران به وجود آورد. در چنین شرایطی، هرگونه تصمیمگیری باید براساس «گزینههای محتمل آمریکا در برخورد با ایران» تنظیم و سازماندهی شود.
نتیجهگیری
واقعیت آن است که کاهش برخی از تعهدات برجامی اعلام شده نمیتواند تاثیر چندانی بر مطالبات اقتصادی و راهبردی ایران به جا گذارد. برنامه جامع اقدام مشترک، منجر به تخلیه قابلیت راهبردی ایران شد. در چنین شرایطی، هیچ تصمیمی نمیتواند حداقلهای راهبردی ایران در سالهای قبل از ۲۰۱۳ را فراهم سازد. اگرچه کاهش تعهدات برجامی ایران، منجر به واکنش کشورهای غربی شد، اما واقعیت آن است که از قابلیت لازم برای اعاده موقعیت هستهای و راهبردی ایران برخوردار نخواهد بود. نمیتوان انتظار داشت که تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران یا انفعال کشورهای اتحادیه اروپا در اجرای سازوکارهای اقدام مالی هماهنگ با ایران، آثار مثبت و سازنده در حوزه اقتصادی و اجتماعی بهجا گذارد. واقعیت آن است که بخش قابلتوجهی از بازار اقتصادی ایران تحتتاثیر فضای روانی قرار دارد. فضای روانی ایجادشده در ارتباط با حوزه اقتصادی ایران عمدتا ناشی از شرایطی است که دولت از الگوی غیرشفاف با جامعه ایران استفاده کرده است. هماکنون بازار و جامعه انگاره مثبتی نسبت به ادبیات و سازوکارهای اقتصادیدولت نشان نمیدهند.
کاهش تعهدات برجامی ایران تاکنون نتوانسته است واکنش موثری در برابر سیاستهای تهاجمی و یکجانبه آمریکا ایجاد کند. ایالات متحده با اعمال فشارهای اقتصادی و کشورهای اتحادیه اروپا از طریق واکنش سیاسی شدید نسبت به ایران، مانع از اثربخشی سیاست ایران برای کسب دستاوردهای جدید شده است. در فرآیند تصمیمات جدید ایران، مقامات آمریکا همانند گذشته، از اعطای تسهیلات مالی به ایران ممانعت کردهاند. آمریکا و اروپا مانع انتقال منابع مالی جدید به ایران شده و هیچگونه نشانهای از ارائه اعتبارات اقتصادی به ایران مشاهده نمیشود. در فضای پسابرجام، محدودیتهای آمریکا علیه ایران افزایش یافته است. وضعیت فوقالعاده در سیاست راهبردی آمریکا علیه ایران تا سال ۲۰۱۹ ادامه یافته است. در شرایطی که وضعیت فوقالعاده علیه ایران به کار گرفته میشود، رئیسجمهور میتواند محدودیتهای اقتصادی و راهبردی جدیدی را در چارچوب قوانین کنگره یا دستورالعمل اجرایی رئیسجمهور در ارتباط با ایران اعمال کند. در شرایط بعد از برجام، ادبیات راهبردی آمریکا عمدتا معطوف به مقابله با تروریسم و قابلیتهای موشکی ایران بوده است. در چنین فرآیندی، آمریکا تلاش دارد تا قابلیت ایران برای تخصیص منابع مالی گروههای انقلابی منطقهای و ارتقای قابلیت موشکهای بالستیک را کاهش دهد.
تداوم دیپلماسی اجبار آمریکا نیازمند اقدام متقابل از سوی ایران بوده است. طبعا اقدامات ایران بر اساس نتایج حاصل از آن و تعهداتی که در برجام پذیرفته، تبیین خواهد شد. فشارهای بینالمللی در فضای بعد از کاهش تعهدات برجامی ایران، متوجه جمهوری اسلامی شده و این امر میتواند آزادی عمل بیشتری به ایالات متحده برای بحرانسازی در خلیجفارس بدهد. در عین حال ضرورتهای راهبردی ایجاب میکند که در برابر سیاست تهاجمی و دیپلماسی اجبار آمریکا، از سازوکارهایی استفاده شود که اولا ماهیت نامتقارن داشته، ثانیا بخشی از مزیت نسبی ایران باشد، ثالثا بتواند اثربخشی لازم را در برابر آمریکا و سایر بازیگران گروه ۱+۵ به جا گذارد.