رمزگشایی از تغییر دیپلماسی اروپایی
به گزارش اقتصادنیوز، درست در آستانه آخرین تور اروپایی محمدجواد ظریف در کسوت وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، گزارش شد که سفر او به وین لغو و برنامه سفر دستخوش تغییراتی شده است. علت این ماجرا برافراشته شدن پرچم اسرائیل بر فراز ساختمان های دولتی در اتریش، هم زمان با درگیری های خونین در سرزمین های اشغالی بود. با این حال واکنش دولت های اروپایی به این ماجرا فراتر از این بوده و توجه تحلیلگران را به خود جلب کرده است. بنیامین حداد با انتشار یادداشتی با عنوان چگونه اروپا حامی اسرائیل شد، در پایگاه تحلیلی فارین پالیسی به بررسی این مسئله پرداخته است.
استقبال از اسرائیل
هفته پیش، سباستین کورز، صدراعظم اتریش طی تصمیمی غیرمعمول، به نشانه همبستگی با اسرائیل، که شهرهایش مورد حملات موشکی حماس قرار داشت، پرچم این کشور را بر روی ساختمانهای رسمی اتریش، به اهتزاز درآورد. رئیس محافظهکار دولت در این باره گفت: «من حمله به اسرائیل از سوی نوار غزه را با قاطعیت محکوم میکنم و اسرائیل در برابر این حملات حق دفاع از خود را دارد». عشق و علاقه کورز طی سالهای اخیر به اسرائیل به احتمال زیاد در راستای منحرف کردن انتقادات از اتحاد او با حزب راست افراطی آزادی اتریش است. روز چهارشنبه گذشته، شورای اروپا (منهای مجارستان) با صدور بیانیهای خواستار آتشبس شد، با این حال صدر اعظم اتریش تنها رهبر اروپایی نیست که از ابراز حمایت از اسرائیل دریغ نمیکند.
از زمان آغاز دور اخیر خشونتها در فلسطین، رهبران اروپا در اعلام حمایت خود از حق [به اصطلاح] مشروع اسرائیل در دفاع از شهروندانش بسیار صریح بودهاند. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، پرتاب موشک توسط حماس را «حملات تروریستی» خوانده و سیاستمداران چپ و راست، در میانه یک کارزار انتخابات پارلمانی، به تکرار حمایت خود از اسرائیل پرداختهاند. آنالنا بائرباک، نامزد حزب سبزها که در نظرسنجیها بخت بیشتری برای پیروزی دارد، امنیت اسرائیل را »منافع ملی کشور مدرن آلمان» خوانده است. بنیامین نتانیاهو ضمن ابراز تشکر از رئیسجمهور ایالات متحده از رهبران اروپایی، به ویژه «رئیسجمهور فرانسه، نخستوزیر انگلیس، نخستوزیر اتریش و صدراعظم آلمان» بابت اعلام حمایتشان تقدیر کرد. به گفته نتانیاهو «آنها حق طبیعی و بدیهی ما را برای دفاع از خود در برابر تروریستهایی که غیرنظامیان را هم مورد حمله قرار میدهند و پشت غیرنظامیان سنگر میگیرند، به رسمیت میشناسند».
بزرگترین تهدید برای صلح جهانی
با این حال اوضاع همیشه بدین شکل نبوده است. طی دهههای متمادی روابط اتحادیه اروپا و اسرائیل بسیار سرد بود. طی انتفاضه دوم، اتحادیه اروپا تلاش کرد تا در برابر آغوش باز دولت جورج دبلیو بوش برای دولت شارون نوعی توازن ایجاد کند. افکار عمومی بسیار ملتهب و خشمگین بود. در یک نظرسنجی در سال 2003 که بسیار بحثبرانگیز شد، 59 درصد از اروپاییان اسرائیل را بزرگترین تهدید برای صلح جهانی نامیدند. اعتراضات و درخواست برای تحریم امری کاملا رایج بود. با این حال، حال و هوا تغییر میکند.
بخش جداییناپذیر بلوک ضد لیبرال
در سال های اخیر، نتانیاهو به طور فعالانهای با رهبران اروپا رابطه برقرار کرده است؛ به ویژه با جناح غیرلیبرال که آنها را متحدان طبیعی خود تلقی میکند. در سال 2018، ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان در اورشلیم به گرمی مورد استقبال قرار گرفت؛ بازدیدی که به دلیل سابقه مرد قدرتمند راست افراطی در تمایل به گرایشات یهودستیز و جنبشهای منکر هولوکاست، در داخل کشور مورد انتقاد قرار گرفت.
دیگر رهبران پوپولیست اروپایی هم نظیر معاون نخست وزیر وقت ایتالیا، ماتئو سالوینی، در سال 2018 از اسرائیل بازدید کردند. مورخ اسرائیلی، زئو استرنل، آنچه را که او تمایل نتانیاهو برای نمایش خود در مقام «بخشی جداییناپذیر از این بلوک ضد لیبرال» میخواند، محکوم کرد. اما رابطه دوستانه اروپا با اسرائیل را نمی توان تنها به روابط نزدیک نتانیاهو با چند رهبر غیرلیبرال اروپایی مانند اوربان تقلیل داد. انگاری تمام اروپا در حال حرکت در این مسیر است.
ترکیبی از دلایل پیچیده
ترکیبی از دلایل اقتصادی، ژئوپلیتیکی و داخلی در اروپا میتواند این تغییر رو به پیشرفت و غیرقابلانکار را توضیح دهد.
اروپاییها موضع رسمی خود را درمورد این منازعه تغییر ندادهاند و همچنان از سرگیری روند صلح، پایان اشغال و راهحل دو کشور در مرزهای 1967 را تنها راه ممکن میدانند. اتحادیه اروپا مهمترین کمکرسان به آژانس امداد و کار سازمان ملل برای پناهندگان فلسطین در خاورمیانه و دولت خودگردان فلسطین است. فقط جمهوری چک و مجارستان پیرو اقدام دولت ترامپ در به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت اسرائیل بودهاند، و این در حالی است که 9 کشور اروپایی فلسطین را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت میشناسند. با این حال مسئله فلسطین در معادلات کلی تقریبا محو شده است.
تغییر در ژئوپلتیک خاورمیانه
اول از همه این متاثر از تغییر ماهیت خاورمیانه است. علیرغم این که اخیرا شعلههای خشونت دوباره برافروخته شده، امروزه به ندرت میتوان یک دیپلمات اروپایی را پیدا کرد که ادعا کند مسئله اسرائیل و فلسطین کلید حل همه تنشها و درگیریها در منطقه است؛ دیدگاه راسخی که تقریبا طی دهه 2000 در میان مقامات اروپایی وجود داشت. بهار عربی 2010، جنگ داخلی سوریه و پیامدهای آن برای اروپا (از جمله حملات تروریستی و افزایش مهاجرت) و پرونده هستهای ایران، اولویتها را در خاورمیانه تغییر داده است.
به رغم استقبال گرم عمومی، بسیاری از دیپلماتهای اروپایی به طور خصوصی اذعان میکنند که پیمان ابراهیم میخ دیگری را بر تابوت توجه اروپا بر مسئله اسرائیل و فلسطین افزود. پس از این توافق در سال گذشته، گابی اشکنازی، وزیر امور خارجه اسرائیل برای حضور در شورای اروپا در برلین دعوت شد، و این افتخاری بود که برای اولین بار نصیب یک دیپلمات اسرائیلی شد. پروژههای اکتشاف انرژی در مدیترانه شرقی همیشه باعث همکاری عمیق بهرهبرداری میان یونان، قبرس، اسرائیل و مصر -در برابر ادعاهای ترکیه- شده است. در ماه آوریل، آتن و تلآویو، پس از دیدار وزرای خارجه امارات متحده عربی، یونان، قبرس و اسرائیل، قرارداد دفاعی 1.65 میلیارد دلاری را ثبت کردند.
جذابیتهای اقتصادی و فنی
در همین زمان، عملکرد اقتصادی و فنی اسرائیل توجه اروپاییها را به خود جلب کرده است. اسرائیل اولین کشور غیراروپایی بود که با مجموعه ای از نهادهای علمی اتحادیه اروپا مانند برنامه تحقیق و توسعه فناوری و سازمان تحقیقات هستهای اروپا معروف به CERN در ارتباط بوده است. همچنین اسرائیل عضوی از سیستم جهانی ناوبری اتحادیه اروپا گالیله است. اندکی پس از انتخاب امانوئل مکرون به ریاست جمهور فرانسه در سال 2017، وزیران اقتصاد و امور دیجیتال او چند ماه پیش از سفر وزیر خارجه، به تلآویو سفر کرده و از جشنواره نوآوریهای اسرائیل بازدید کردند.
در سال 201 ، فرانسه با لغو تحریم 44 ساله اسلحه که توسط رئیس جمهور وقت فرانسه، شارل دوگل و پس از جنگ شش روزه 1967 انجام شده بود، خرید 500 میلیون دلار هواپیمای بدون سرنشین Heron را اعلام کرد. در سال 2018، آلمان پس از موافقت بوندستگ (پارلمان فدرال آلمان) برای اجاره هواپیماهای بدون سرنشین اسرائیلی به مدت 9 سال، قراردادی 1.2 میلیارد دلاری را با نتانیاهو به عنوان «کمک به امنیت اروپا» منعقد کرد. در سال 2020، ایرباس و دو شرکت هوایی اسرائیلی از سوی اتحادیه اروپا موظف شدند هواپیماهای بدون سرنشین را برای نظارت و شناسایی کشتیهای قاچاق مهاجران بر فراز دریای مدیترانه پرواز دهند.
جوامع اروپایی بر بستر تغییر؛ تحول در دیپلماسی اروپایی
اما تحول اصلی در این باب به خود جوامع اروپایی مربوط میشود و دلالت بر مسئلهای عمیقتر دارد. طی سالهای اخیر، اروپاییها با روبرو شدن با حملات تروریستی، اسرائیل را همانند به عنوان کشوری که با چالشهای مشابه دموکراسیهای اروپایی روبرو است –همچون قناریای که در معدن زغال سنگ گیر افتاده- قلمداد کردهاند. به گفته اَرور برژ، سخنگوی پارلمان فرانسه از حزب اُن مارش و رئیس گروه دوستی فرانسه و اسرائیل «ما در جبهه مشترکی با اسرائیل قرار داریم: مبارزه با تروریسم اسلامگرا. این چیزی است که بیش از هر زمان دیگری ما را به هم نزدیکتر میکند و تحول دیپلماسی در اروپا را توضیح میدهد».
تردید در الگوی اروپایی
همانطور که دامیر ماروسیچ از شورای آتلانتیک در مقاله اخیر خود با عنوان «میان بروکسل و اورشلیم» عنوان کرده، این پایتختها درک متفاوتی از احساس غرب نسبت به تاریخ و معنای جنگ جهانی دوم و هولوکاست داشتهاند. اولی، از پسِ مصایب جنگ جهانی دوم، خواستار همکاری و حکمرانی تکنوکراتیک فراتر از عوارض دولتهای ملی بود. دیگری، سرنوشت غم انگیز یهودیان در اروپا ترغیبش کرد تا با غلبه بر ناتوانی تاریخی خود، یک ملت قدرتمند درون مرزهای مشخص و ارتش قدرتمند بسازند. اروپاییها همانطور که قارهشان را یکپارچه کردند، به طور فزایندهای سعی داشتند الگوی موفق خود را برای باقی جهان تجویز و ترویج کنند. طبق مقاله تأثیرگذار مارک لئونارد، اروپا قرار بود «قرن 21 را اداره کند» و چه مکانی بهتر از استفاده از الگوی مصالحه اروپا برای اسرائیل و فلسطین؟
اما مسائل آنگونه که تصور میشد پیش نرفت. پانزده سال پیش، برای ناظران امری عادی بود که در صورت عدم دستیابی به راهحل پایدار و صلحآمیز برای مسئله فلسطین، نسبت به انزوای دیپلماتیک فزاینده اسرائیل هشدار دهند. اما این پیشبینیها محقق نشد. اسرائیل نه تنها با اروپا و ایالات متحده، بلکه با شرکای جدیدی در هند، روسیه و آفریقا روابط اقتصادی و دیپلماتیکی فراتر از گذشته دارد. در همین حال، در شرایطی که خطر حملات تروریستی هنوز وجود دارد، نگرانیهای هویتی و مسئله مهاجرت رو به افزایش است، بازیگران سیاسی اتحادیه اروپا از مرزهای ناکارآمد ابراز تاسف میکنند، و ستاره احزاب چپ میانه بالاخص در فرانسه و آلمان رو به افول است، اروپاییها به مدل خود با تردید مینگرند. اکنون رهبران اروپایی خواستار اتحادیه اروپایی ژئوپلیتیکی هستند که «با زبان قدرت سخن بگوید». آیا ممکن است حس تاریخی به سمت اورشلیم متمایل شود؟