افزایش قیمت سکه باعث افزایش طلاق شده است؟
به گزارش اقتصاد نیوز به نقل از ایرنا؛ از سوی دیگر زمزمههای جدی از کاهش میزان کف مهریه در مجراهای قانونی شنیده میشود. اینکه تصمیمات کنونی تا چه میزان به نفع صاحبان برحق مهریه یعنی زنان است پرسش مطرحشده در این گزارش نیست، بلکه در تلاش برای یافتن ارتباطی میان افزایش قیمت سکه و تمایل بیشتر حاشیهنشینان به طلاق هستیم. اساسا مساله طلاق چقدر در حاشیه شهرها جدی است و آیا کاهش میزان کف سکه به بحران نسبی طلاق در کشور کمکی میکند؟ در این میان سهم وضعیت اقتصادی خانواده چقدر است.
تا امروز اغلب گمانهزنیها بر افزایشطلاق در کلانشهرها استوار بود و آمارها تا حد قابل توجهی این واقعیت را هویدا میکرد، اما خبر افزایش طلاق در حاشیه شهرها این تفکر ذهنی را تا حدود زیادی برهم ریخت. به گفته دبیر اول کمیسیون اجتماعی آمار طلاق در سطح کشور تکاندهنده و وحشتناک است.
روحا... بابایی صالح افزود: «افزایش آمار طلاق در مناطق دور دست و حاشیهای کشور هم مشاهده میشود؛ با توجه به پیشرفت تکنولوژی و افزایش ارتباطات مجازی افزایش طلاق در استانهای کشور رو به گسترش است.» آمار طلاق در سال گذشته شکست و در سال 96 به 175 هزار مورد رسید، اما این آمار صرفا براساس استانهای مختلف است و تفکیک مناطق شهری و روستایی ندارد. بنابراین معیار قابل اتکایی در مورد افزایش آمار طلاق در حاشیه شهرها نیست.
نبود یا کمبود مراکز مشاوره خانواده میتوانست عامل قابلتاملی برای افزایش میزانطلاق در حاشیه شهرها باشد، اما ناگهان این سوال را در ذهن متبادر میکند که اساسا چه تعداد از ساکنان این مناطق اعتقادی به حل مساله خانوادگی خود با کمک مشاورانخانواده دارند یا در صورت تمایل تا چه میزان قادرند در این زمینه هزینه مالی کنند؟! پاسخ روشن است. قدرت اقتصادی و دانشاجتماعی اکثریت ساکن در حاشیه شهرها قطعا به میزانی نیست که مراجعه به مشاور خانواده را نیاز اول و آخر خود بدانند.
**اعتیاد زمینهساز اصلی طلاق است
رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس در گفتوگو با «آرمان» در ارتباط با ادعای افزایش طلاق در حاشیه شهرها میگوید: تایید افزایش طلاق در حاشیه شهرها براساس برخی از نظریات غیررسمی نادرست است و باید براساس آمار و ارقام سازمانهایرسمی کشور سخن گفت. سلمان خدادادی میافزاید: یکی از مراکز رصدکننده مسائلاجتماعی، کمیسیوناجتماعی مجلس و طلاق است که براساس آمارهای رسمی ثبتاحوال و مرکز پژوهشهایمجلس از سال 1383 یک معضلاجتماعی شناخته شده و شتاب آن در شش سال گذشته افزایش یافته است.
او خاطرنشان میکند: تنها عامل طلاق دلایلاقتصادی نیست و به عنوانمثال آمار طلاق در برخی مناطقشمالی تهران از جنوب آن بالاتر است؛ براساس آمار 54 درصد عامل طلاق اعتیاد، 30 درصد مسائلاقتصادی،درآمدها و عدم تامینمعاش خانواده و منابعزندگی و 10 درصد حاصل عدم دقت در انتخاب همسر و ازدواج احساسی است. خدادادی میگوید: زمینه برای آسیبهای اجتماعی در حاشیهشهرها فراهمتر است و شاید این عامل افزایش آمار طلاق در حاشیه شهرها باشد. البته اغلب ساکنان مناطق حاشیهای شهرها خوب و سالم هستند و به دلیل فقر در حاشیه شهرهایبزرگ اسکان مییابند، اما افراد آسیبپذیر نیز دیده میشوند که افراد سالم را در معرض آسیب قرار میدهند.
او میافزاید: افزایش طلاق مثال نقض زیاد دارد، به عنوان مثال آمار طلاق در استانهایی مانند یزد و قزوین از بسیاری از شهرهای بزرگ کمتر است، هرچند در این مناطق مرفهنشین و حاشیهنشین وجود دارند، اما فرهنگ حاکم بر استان و نگاه به طلاق میزان آن را کاهش داده است. خدادادی تاکید میکند: افزایش نرخ سکه و ارز بر مسائل اجتماعی، خانوادگی و زندگی اثرات منفی داشته، اما فعلا باعث افزایش طلاق نشده است.
او میافزاید: برای صدور طلاق حداقل شش ماه زمان نیاز است و این درحالی است که امروز حدود شش ماه از افزایش نرخ سکه میگذرد و این افزایش قیمت نمیتواند بر افزایش میزان طلاق در برخی استانها تاثیرگذار باشد. خدادادی میگوید: افزایش پروندههای طلاق در دادگاهها در چند ماه اخیر حاصل به جریان انداختن شکایاتی متعلق به طلاقهای یک و دو سال اخیر است، افرادی که طلاق گرفته و امروز جدا شدهاند. در واقع مرد موظف به پرداخت یک سکه در ماه بوده بهدلیل افزایش قیمت سکه توان پرداخت ندارد و دادگاهی میشود.
متاسفانه عدمتوانایی برای پرداختمهریه طلاقهای گذشته در برخی استانها و شهرستانها آمار شکایات را دو، سه برابر کرده است. او میافزاید: خوشبختانه هنوز سکه هدف و طمع برای طلاق نیست و در صورت تداوم قیمت آن شاید در یکسال آینده زمینه برخی از طلاقها گرانیهای حاصله از افزایش قیمت سکه باشد، زیرا ارزشپول کشور پایین آمده و اداره زندگی با مشکل مواجه میشود. در هرصورت هنوز آماری درخصوص افزایش طلاق در حاشیه شهرها منتشر نشده است.
آماری نداریم، چه میتوان گفت؟!
بهرغم نبود آمار تفکیکشده شهری، روستایی و حاشیهشهرها در زمینه طلاق چگونه میتوان به قطعیت در ارتباط با افزایش میزانطلاق در حاشیه شهرها سخن گفت؟! هر چند نبود آمار مستدل راه گریزی بر عدمواقعیت این ادعاست، اما نمیتوان به آسانی و بدون در نظر گرفتن زمینههای بروز طلاق در حاشیه شهرها خطبطلانی براین فرضیه کشید. طلاق در حاشیهشهرها افزایش یافته باشد یا کاهش باید پرسید مهارتهایزندگی چقدر در این میان تاثیرگذار بوده است.
زمینههایی مانند فقر، فحشا، نبود امکاناتفرهنگی و اجتماعی، کاهش میزانسواد و دانش در حاشیه شهرها، کمبود مهارتهایاجتماعی و زندگی در این مناطق به نظر دلایل محکمی برای افزایش نسبی میزان طلاق باتوجه به وضعیتاقتصادی جامعه است. در واقع شرط لازم است، اما کافی نیست. مشکلاتاقتصادی شاید کشتی زندگی را به تلاطم بیندازند اما قاعدتا آن را غرق نمیکنند. زمانی سخن از ثبت 21 طلاق در هر ساعت در کشور مطرح بود و باید امروز صرفا خوشبین بود تا تصور کرد که این آمار دستخوش تغییراتی بزرگ نشده و به تعداد آن افزوده نشده است.
به گفته بسیاری از مردم و جامعهشناسان وضعیت زندگی در ماههای اخیر و مشکلات متعدد اقتصادی و همچنین افزایش آسیبهایاجتماعی راه گریزی برای کاهش میزان طلاق باقی نگذاشته است. هرچند مسائل و مشکلاتاقتصادی تنهاترین دلایل نیستند، اما به این شکل نیست که دلایل مهم و تاثیرگذاری در ارتباط با بروز طلاق نباشند. در این میان تنها یک پرسش مطرح است که ارتباط میان افزایش قیمتسکه و میزان طلاق در حاشیه شهرها کجاست.
حاشیه شهر مساله نیست، نبود مهارت را دریابید!
یک جامعهشناس در گفتوگو با «آرمان» در ارتباط با دلایل افزایشطلاق در حاشیهشهرها میگوید: صراحتا نمیتوان در ارتباط با میزان طلاق در حاشیه شهرها اظهارنظر کرد. مریم ظهوریان میافزاید: در واقع نمیتوان قشربندی کرد و گفت طلاق در حاشیهشهرها بیشتر و در مرکز شهرها کمتر است، اما هنگام علتیابی مساله متفاوت میشود. او خاطرنشان میکند: به عنوانمثال اگر بگوییم حضور کودکان کار یا وجود برخی تخلفاتاجتماعی در حاشیهشهرها به دلیل عدمتوجه کافی، نظارت و بازرسی بیشتر باشد سخن گزافهای نگفتهایم، زیرا مهاجرانی معمولا به حاشیه شهرها میآیند که توان زندگی در مراکز و مناطق خوب شهری را ندارند. این مساله از نظر اقتصادیوفرهنگی شرایط را برای بروز برخی تخلفات و آسیبهایاجتماعی مناسبتر میکند.
ظهوریان میافزاید: مردم در حاشیه شهرها ممکن است بسیار خوب و بافرهنگ بوده و صرفا از نظراقتصادی مشکل داشته باشند و به این دلیل مجبور به کوچ به حاشیه شهر شوند، اما در هر صورت به دلیل نظارت کمتر براین مناطق و قصور فرهنگی و ناتوانی مالی احتمال بروز آسیبهایاجتماعی افزایش مییابد. او میگوید: فرد بعد از مهاجرت از یک منطقه کوچک به شهری بزرگ به نوعی مدهوش بزرگی و پیچیدگی شرایط زندگیشهری میشود و اولین قدم مطابقت و هماهنگی او با شرایط کنونی است، در این میان شاید دست به ازدواجهایی بدون پایههای درستی برای تشکیل یک خانواده بزند یا به طمع پول ازدواج کند. رسیدن به ارتقایمالی یا امیال ناکام و مطابقت با شرایط زندگی جدید در نهایت او را مجاب به ازدواجهایی میکند که هیچ زیربناهای اصلی ندارند و در نهایت منجر به طلاق میشوند.
ظهوریان تاکید میکند: البته گاهی فرد با کسی ازدواج میکند که به دلیل ناتوانی مالی هیچ فایده اقتصادی برای او ندارد و با وجود کوچکترین نوساناتاقتصادی یا اجتماعی بفکر طلاق میافتد. او میافزاید: این امر ناشی از بیهویتی و عدم مهارتآموزی زندگی مشترک است. در واقع مهارتهایاصلی را به جوانان و فرزندان خود آموزش نمیدهیم و زیرساخت ازدواج دچار مشکل است که با کوچکترین یا بزرگترین تلنگر از هم میپاشد. اگر هدف از ازدواج متعالی و مشخص باشد و جوانان از راه درست و کانالاصلی ازدواج وارد شده باشند در این صورت راه پیمودن مسیر و رسیدن به مقصد را میدانند و تلاطمات کمتر تاثیرگذار هستند.
ظهوریان خاطرنشان میکند: آموزش در مقطع خود تاثیرگذار است و مقصود آموزش صرفا قبل از ازدواج نیست. افراد باید تجربه کنند و دورههای کارورزی مهارتهایزندگی را ببینند تا در زمان تصمیمگیری از این آموزشها استفاده کنند. او میگوید: سن آغاز آموزش بسته به نوع آن دارد. اگر والدین آگاهانه اقدام کنند شاید از سنین کودکی بتوان آموزش مهارتهایزندگی را به فرزندان خود بدهند. دراین صورت بسیاری از مهارتها در سنین خردسالی به افراد داده میشود. آنها باید بتوانند فرزندان خود را باتوجه به بلوغاجتماعی و فکری، فرهنگی، اجتماعی و فهم از سنین کودکی در مورد ارتباط در خانواده و خارج از خانواده آموزش دهند.