نسل سوم بازماندگان فاجعه سردشت به جهان چگونه نگاه میکنند؟+عکس
به گزارش اقتصادنیوز این روزنامهنگار در گزارش خود آورده است: اینجا گالری هنر فرهنگسرای ارسباران است در نزدیکی سید خندان. جایی که نقاشیهای بچههای سردشت تهران، زینت و جلوه خاصی به آنها داده است. ۲۹ -۲۶ تیر ماه گالری هنر، میزبان میهمانانی بود که آمده بودند تا نقاشیهای مشترک بچههای سردشت و تهران را ببینند. اما تنها مدت زمانی کوتاه لازم بود تا بسیاری از بازدیدکنندگان شوکه شوند. نقاشی بچههای سردشت برخلاف تصور و پیشبینی بسیاری از بازدیدکنندگان، نه نشانی از تلخی جنگ داشت و نه رنج مصدومان شیمیایی را به تصویر میکشید. نقاشی بچههای سردشت پر از رنگ و نشاط بود. اثری از رنگهای سرد وغمگین نبود. بیشتر نقاشیهای بچههای سردشت، رقص کردی ،پیک نیک خانوادگی، سفره هفت سین ، لباس کردی و طبیعت زیبا از جمله آبشار زیبای شلماش را به تصویر کشیده بودند. برخلاف بچههای سردشت، بچههای تهران بیشتر ترجیح داده بودند که نمایی از آپارتمانهای چند طبقه را ترسیم کنند که با رنگهای تند وشاد رنگامیزی شده بودند. در نقاشی بچههای تهران خبری از طبیعت زیبا و رنگ آبی اسمان نبود که البته با توجه به شرایط زندگی آنها، کاملا طبیعی بود وچنین انتظاری وجود داشت.
داستان رفتن به سردشت
مهناز ارینفر مدیرخانه کودک حدیث در حاشیه برگزاری نمایشگاه نقاشی راویان کوچک، کارمشترک بچههای سردشت و بچههای تهران به «رسانه مجازی نیلسو» گفت:« جرقه برگزاری این نمایشگاه از یک سوال مهم در بخش کودک موزه صلح تهران شروع شد و از دغدغه ما در مورد جانبازان شیمیایی نشات گرفت. سوال مهم این بود که بمباران شیمیایی در سردشت چقدر بر روی بچههای نسل سوم و چهارم تاثیر گذاشته است. پاسخ به این سوال نیازمند حضور ما در شهر سردشت بود چون اطلاعات ما منحصر به مطالعاتی بود که صورت گرفته بود و ضروری بود که ما به شهر سردشت، سفری داشته باشیم. یکی از اهداف ما در سفر به شهر سردشت این بود که برای این بچهها کارگاه برگزار کنیم. در این کارگاهها بازیهای صلح امیز انجام میشود. اساس این بازیها بر این استوار شده است که برد و باخت ندارد و مبنای ان بر برد- برد بنا شده است. تلاش ما این است که یک سرخوشی برای بچهها ایجاد کنیم و در خلال برنامه ۴۵ دقیقهای به اهداف خود هم برسیم همچنانکه هدف کارگاه شناخت درست احساسات و بیان صحیح ان است. این نکته را باید مدنظر قرار داد که باید بچهها احساسات خود را بشناسند چون اگر شناختی دراین مورد نداشته باشند. این امکان وجود ندارد که انها بتوانند حس همدلی و …را بیان کنند. در ادامه تصمیم گرفتیم تا یک پروژه ترویجی و اموزشی را در مورد تاثیرات سلاحهای کشتار جمعی روی نسل سوم و چهارم در شهرهای اسیب دیده، انجام بدهیم.»
عضو بخش کودک موزه صلح تهران در ادامه افزود:« گروه سه نفره ما یعنی من به همراه خانم عطاریان و خانم بادامچیزاده در خرداد ماه به دنبال هماهنگیهای صورت گرفته، عازم سردشت شدیم. برای ۶۰ دانشآموز دختر پنجم دبستان صبح کارگاه برگزار کردیم و برای ۶۰ دانشاموز پسر عصر کارگاه برگزار کردیم. کارگاه اول کارگاه قصهگویی بود. به طور غیرمستقیم با هدف عدم ترویج خشونت و از طریق روایت، کارگاه قصهگویی را برای بچهها برگزار کردیم. در کارگاه اول قصه فیل در تاریکی را گفتیم و برایشان توضیح دادیم که مردم ان شهر هم فیل را ندیده بودند. ما هم اطلاعاتی در مورد سردشت نداریم. خیلی ازمردم در شهرها و کشورهای دیگر هم امکان دارد که اطلاعاتی از سردشت نداشته باشند. اگر شما بخواهید با یک عبارت و ویژگی شهرتان را تعریف کنید از کدام عبارت و واژه استفاده میکنید؟ تمام سخنان بچهها را روی مقوا و تخته نوشتیم. با توجه به اینکه میخواستیم که یک کار تیمی انجام دهیم بچهها بنا بر میل شخصی خود به گروههای پنج نفره و شش نفره تقسیم شدند. این گروهها موضوع نقاشی را خودشان انتخاب کردند. این کار را در یک فضای شاد انجام دادیم که هر یک ربع یک زنگ را به صدا در میاوردیم و میگفتیم که اگر تمایل دارید میتوانید مدادهایتان را با هم معاوضه کنید. اگر دوست دارید میتوانید نقاشی دوست خود را ادامه دهید یا اینکه چیز جدیدی را ترسیم کنید. کارگاه نقاشی هم ۴۵ دقیقه طول کشید.»
ارینفر به واکنش بچههای سردشت نسبت به بمباران شیمیایی اشاره و تصریح کرد:« ما اتفاقا به این نکته اشاره کردیم که ما میدانیم که اینجا بمباران شده است و دیگر موضوع را ادامه ندادیم. بچهها همان زمان دست خود را بالا برده و بیان میکردند که پدر، مادر، پدربزرگ، مادربزرگ، همسایه و …آنها آسیب دیدهاند. در کلاس به جرات میتوانم بگویم که حدود۲۰ نفر از بچهها درمورد آسیب اطرافیان خود صحبت کردند. در مرحله بعد که از بچهها خواستیم تا سردشت را با یک عبارت توصیف کنند، خودشان بیشتر تمایل نشان دادند که در مورد چهارشنبه سوری و لباس کردی و ….نقاشی بکشند. موضوعی که انتخاب کردند برای ما بسیار جذاب بود که سردشت بعد از بمباران بود. موضوعی که ما را بسیار تحت تاثیر قرار داد عرق و حس تعلق خاطری بود که نسبت به شهرشان داشتند. اگر در مورد ابشار شلماش سخن میگفتند. واقعا این ابشار را از نزدیک تجربه کرده بودند کمااینکه امکان دارد که در ان ابتنی هم کرده باشند.»
عضو بخش کودک موزه صلح تهران روند برگزاری کارگاه برای کودکان در تهران را تشریح کرد و افزود:«غیر از گروه شش نفره که کلاس پنجم دبستان بودند بقیه بچهها را شش تا هفت سال انتخاب کردیم. مهمترین دلیل این بود که مدارس تعطیل شده بودند حتی زمانی که سردشت رفته بودیم اخرین روزهای مدارس بود و تنها چند روز تا تعطیلی مدارس باقی مانده بود. دومین دلیل این بود که این بچهها سه تا کارگاه یک ساعته گذارنده بودند. به عبارت دیگر برای این ۳۰ بچه ۹۰ ساعت زمان گذاشته بودیم و داخل موزه کارگاه برگزار کرده بودیم.» مدیر خانه کودک حدیث به موضوع اشنایی بچههای تهران با موزه صلح اشاره و تصریح کرد:« این بچهها همه اعضای موزه صلح را میشناختند و کارگاه شناخت و بیان احساسات را گذرانده بودند. کارگاه بازیهای صلحامیز را تجربه کرده بودند و تصاویری که ازتهران دیده بودند را به تصویر کشیدند.» او در ادامه به امار برگزاری نمایشگاه نقاشی کودکان اشاره کرد و گفت:« این نمایشگاه سی و نهمین نمایشگاه نقاشی بود که ما برگزار میکردیم و سومین نمایشگاهی بود که شهر به شهر بود. اولین ان تهران – هیروشیما بود که نقاشی بچههای تهران و هیروشیما به صورت مشترک به نمایش درامدند. دومین نمایشگاه نقاشی تهران وارنا بود. ابتدا نقاشیها در تهران به نمایش درامد و بعد در بلغارستان به نمایش گذاشته شد و سومین نمایشگاه ما تهران سردشت بود.» ارینفر به تعداد نقاشیها اشاره کرد و گفت:« در نمایشگاه ۴۰ نقاشی به نمایش درامد که ۱۳نقاشی کار بچههای تهران است و ۲۷ نقاشی کار بچههای سردشت است. در این برنامه ۱۲۰ بچه از سردشت و ۳۹ بچه از تهران شرکت کردند.»
توسعه گردشگری
فرحناز عطاریان عضو شورای سیاستگذاری بخش کودک موزه صلح تهران در مورد مدرسهای که در سردشت، در ان کارگاه برگزار شده بود،به «رسانه مجازی نیلسو» گفت: «من در ابتدا لازم میدانم که در مورد وضعیت فرهنگی و اجتماعی شهر سردشت توضیحی بدهم. واقعیت این است که مدرسهای که در ان کارگاه برگزار شده بود، یک مدرسه برخوردار است. این مدرسه از لحاظ ساختار و وضعیت اموزشی از مدارس نمونه مردمی هم بالاتر بود. بچهها از نظر فرهنگی و مالی، سطح بالایی از جامعه سردشت را تشکیل میدادند. شهر سردشت هم شهری است که ۹۶ کیلومتر با عراق مرز مشترک دارد که در برخی از منابع هم گفتند که ۱۱۰ کیلومتر درست است. این مرز مشترک با سه استان موجب شده تا مراودات بیشتری با عراق صورت بگیرد. زبان انها زبان کردی سورانی است که حساسیت زیادی نسبت به ان دارند. علاقه بیش از حد به خاک خود موجب شده که مهاجرت کمی از این شهر صورت بگیرد. رودخانه زاب زیبایی خاصی به این شهر داده است. این شهر طبیعت بینظیری به دلیل وجود جنگلهای بلوط دارد. مردم این شهر علاقه زیادی دارند که با گردشگری، این شهر وضعیت بهتری را تجربه کند. انها به ین نتیجه رسیدند که باید چهرهای را ازشهر سردشت نشان دهند که باعث توسعه گردشگری شهرشان بشود و تلاش داشتند تا موضوع بمباران شیمیایی در حاشیه باقی بماند مگراینکه بتوانند کمکهایی را بابت این موضوع، به منظور توسعه همه جانبه شهرشان دریافت کنند. در حال حاضر با هدف توسعه گردشگری مکانهای بوم گردی در سردشت درست شده است که اتفاقا ما در یکی از انها سکونت داشتیم.»
عطاریان در ادامه افزود:« من به لحاظ جامعه شناسی شهری به تجزیه وتحلیل نقاشی اعتقاد دارم اما به لحاظ روانشناختی باید حق را به خانم حاتمی داد که اعتقاد داشتند در صورتی میتوان نقاشی را مورد تحلیل قرار داد که بچهها انفرادی این کار را انجام دهند. ولی از منظر جامعه شناختی اعتقاد دارم که بچههای سردشت خیلی بالغتر از بچههای تهران هستند. آنها به این موضوع اشراف دارند که الان نیازمند صنعت توریست هستند و توسعه این صنعت، ضامن توسعه شهرشان هست. بچههای سردشت به خوبی متوجه شدند که با این نقاشیها میتوانند شهرشان را نجات بدهند. به همین دلیل لازم است تا چهرهای زیبا از شهرشان به نمایش بگذارند. به نظر من این رویکرد به خوبی درنقاشیهای سردشت مشخص است همچنانکه در این نقاشیها زیبایی شهرشان را به خوبی معرفی کردند البته ما به این بچهها گفتیم که شما باید با این نقاشیها محیط زندگی خود را به افرادی معرفی کنید که تا به حال سردشت را ندیدند و شما و شهرتان را نمیشناسند همچنانکه فیل را در تاریکی نشناختند. شما با این نقاشیها میتوانید شهرتان را به دیگرن معرفی کنید و به نظرم به بهترین شکل و هوشمندانهترین روش شهر خود را معرفی کردند. به ترتیبی که بسیاری بعد از دیدن نقاشیها ترغیب میشوند که بروند و شهر سردشت را با این همه زیبایی را ببینند.» او در مورد بچههای تهران گفت:«بچههای تهران در واقع انچه دیده بودند را به تصویر کشیده بودند. به نظر من تحلیل ذهن بچهها سهل است اما ممتنع. نمیتوان آن چیزی که هست را به طور دقیق بیان کنید. من با دیدن نقاشی بچهها متوجه شدم که بچههای تهران چقدر احساس ترس از برجها و آپارتمانها دارند. به نظر من رنگها در هر دو دسته نقاشی رنگهای شادی بودند هرچند من اعتقادی به این موضوع ندارم. هرچند به نظر من به راحتی نمیتوان در مورد رنگها نظر داد. »
نقاشی به لطافت طبیعت
مهرافرین حاتمی دانش آموخته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبا در تحلیل نمایشگاه نقاشی بچههای تهران سردشت گفت:« سابقه کار من با بچهها به سال ۱۳۵۵ بازمیگردد هر دو دسته کارها هدفمند بوده و قرار بوده تا بچهها محیط زندگی خود را به تصویر بکشند. بچههای تهران خانههای خود و پارکها را به تصویر کشیدند و بچههای سردشت ترجیح دادند که بیشتر در مورد طبیعت نقاشی کشیده و محیط اطراف خود را نمایش دهند.
البته تعدادی ازبچههای سردشت در مورد مسائل عاطفی هم نقاشی کشیده بودند.» حاتمی در مورد احتمال سانسور توسط بچههای سردشت گفت:«بچهها در این سن خودشان را سانسور نمیکنند. درست است که این بچهها ۱۲ ساله بودند و برخی این ایده را مطرح میکنند که بچهها از صداقت فاصله گرفتند و خودشان را سانسور کردند اما من این ارزیابی را قبول ندارم به نظر من بچهها در کار هنری گروهی خودشان را سانسور نمیکنند شما لازم است تا به این نکته توجه کنید که سانسور کردن نیازمند برخورداری از پیشزمینه است.»
حاتمی ضمن تاکید بر اینکه بچهها عقاید خودشان را حفظ میکنند، تصریح کرد:«سوژه بسیار روشن و واضح بوده و انتزاعی نبوده است.اگر این سوژه مطرح شده بود که خوشحالی را ترسیم کنید میتوانستیم چنین ارزیابی داشته باشیم اما در مورد این نقاشیها نمیتوان چنین ارزیابی داشت کماینکه طبیعت، تم اصلی کار بوده است و تنها چند مورد در مورد بمباران شیمیایی بود.» حاتمی در پاسخ به این سوال که چرا محیط داخلی خانه توسط بچههای سردشت سانسور شده است،گفت:« این نقاشی طی یک ورکشاپ کوتاه انجام شده است. اگر این مسابقه در مدت زمانی کوتاهتر انجام شود. در چنین شرایطی بچهها با ذهنیت امادهتری کار را انجام میدهند و روی سوژه نقاشی خود فکر میکنند. در ان شرایط این امکان قوت میگیرد که بچهها بخواهند خود را به صورت دیگری نشان دهند. اما در حال حاضر بسیار صادقانه برخورد کرده و محیط زندگی خود را ترسیم کردند. به همین دلیل باور من این است که بچهها در این مورد زندگی واقعی خود را به نمایش گذاشتند.»
تحلیلگر نقاشی کودکان در پاسخ به این سوال که امکان دارد که بچهها تحت تاثیر گروهی قرار گرفته باشند که از تهران و مرکز کشور به شهرمرزی سردشت رفته باشند، گفت:« به نظر من نمیتوان به صورت قاطع در این مورد نظر داد. من با توجه به شناختی که از این گروه به ویژه خانم ارینفر دارم، میتوانم با اطمینان بگویم که این گروه رفتار دوستانهای با بچهها داشتند و این رفتار رفاقتی موجب شده که بچهها احساس نکنند که این گروه از تهران امدند پس لازم است تا خود را جور دیگری نشان دهند. حرف منتقدان در حالی قابل قبول بود که گروه رفتار آمرانهای در پیش میگرفت.» او نوع رنگهای به کار رفته در نقاشیها را ارزیابی و تصریح کرد:« نقاشی بچههای سردشت پر از لطافت و رنگهای زیبایی بود که شما در طبیعت با ان مواجه میشوید. باور من این است که بچههای سردشت خیلی نزدیک به طبیعت زندگی خود کار کردند. به همین دلیل شما با نقاشی سردشت احساس قرابت میکنید. بچههای تهران هم نقاشی پر از رنگی داشتند اما مثل بچههای سردشت نبود و فاقد لطافت بود که البته باید به بچههای تهران حق داد زیرا هیچوقت در شهر الوده تهران چنین تجربیاتی از رنگ ابی اسمان ندارند و نمیتوانند چنین تصاویری را ثبت کنند زیرا چنین تجربهای ندارند.»
سانسور یا عدم سانسور
به موازات برگزاری نمایشگاه راویان کوچک در فرهنگسرای ارسباران، این نظریه مطرح شد که بچههای سردشت شادی و نشاط بیشتری داشته و انها موضوع جنگ را به فراموشی سپردند و زندگی سراسر نشاطی را بعد از جنگ اغاز کردند. کارشناسان حاضر در جلسه این موضوع را که در نقاشیها نشانی از افسردگی وغم دیده نمیشود را به فال نیک گرفتند. با این حال برخی ازافراد حاضر در جلسه، نظریه مخالفی را مطرح کردند که بچههای سردشت خودشان را سانسور کرده بودند وترجیح دادند که جنگ و بمباران شیمیایی که بخش جداییناپذیر از زندگی انها است را نادیده گرفته و به فراموشی بسپارند. طرح این نظریه کافی بود تا یک گفتگوی چالشی به وجود بیاید همچنانکه طرفداران گروه دوم تصریح داشتند که بچههای سردشت خود واقعیشان را نشان ندادند و ترجیح دادند که تصویر دیگری از انها در تهران نمایش داده شود که البته با هدف ترویج گردشگری در سردشت و نجات شهرشان بود. هرچند کارشناس جامعه شناسی حاضر در جلسه بر این باور بود که نقاشیها از اعتبار کافی برخوردار است به همین دلیل نمیتوان این ادعا را مطرح کرد که بچههای سردشت خود را سانسور کردند تا یک ویترین زیبا را از خود به نمایش بگذارند تا تصور مردمی که سردشت را از نزدیک ندیدند نسبت به شهر سردشت بهتر شود و ترجیح بدهند که تحت تاثیرنقاشیها، سفری به سردشت داشته باشند.
سخن اخر
سومین نمایشگاه نقاشی شهر به شهر موزه صلح تهران با نقاشی بچههای تهران سردشت در فرهنگسرای ارسباران در حالی به کار خودپایان داد که جرقههای از امید در دل بازدیدکنندگان نمود پیدا کرده بود. فارغ از سانسور یا عدم سانسور این نقاشیها موجب شد تا تصور مردم تهران ازسردشت تغییر کند. تلاش ستودنی بچههای سردشت برای تغییر نگاهها واقعا درخور تقدیر بود. کاری که بچههای سردشت با نقاشیهای خود انجام دادند کار عظیمی بود که برگزاری صدها همایش پرخرج هم نمیتوانست چنین اهدافی را محقق کند.