علی مطهری: تسخیر لانه جاسوسی چهره انقلاب اسلامی را خراب کرد!
به گزارش اقتصادنیوز، علی مطهری یادداشتی در روزنامه اعتماد منتشر کرده که در بخشهایی از آن آمده است: مبارزه با امریکا برای انقلاب اسلامی یک وسیله بوده نه هدف، ولی امروز برای عدهای که خود را انقلابی مینامند تبدیل به هدف شده و هدف اصلی مغفول واقع شده است.
- ریشه این پدیده را باید در نفوذ افراد و گروههای چپگرا در ماههای اول انقلاب اسلامی دانست که خصوصا بعد از شهادت آیتالله مطهری مانع جدی در مقابل خود نمیدیدند و برنامه خود را با تسخیر سفارت امریکا و گروگانگیری 444 روزه آغاز کردند و این معنا را در اذهان رسوخ دادند که انقلاب یعنی مبارزه با امریکا، بدون آنکه از تأثیر حزب توده و کشور شوروی در خلق این ایده و حتی در تسخیر سفارت آگاه باشند.
- جنایتهای امریکا در دنیا و در حق کشور ما، مانند آنچه در کودتای سال 1332 اتفاق افتاد، بر همگان روشن است اما باید توجه داشت که نفس انقلاب اسلامی بزرگترین ضربه به امریکا بود و نیازی به اقدامات نسنجیده و غیرضروری و خرابکننده چهره انقلاب اسلامی مانند تسخیر سفارت وجود نداشت و اساسا در رفتار با امریکا به عنوان موجودی که زور دارد و عقل ندارد چون مست قدرت است اولا باید روشی اتخاذ شود که عملا بیشترین ضربه به او وارد شود و کمترین ضربه به ما، و ثانیا در هر مقطع زمانی باید متناسب با رفتار او عکسالعمل نشان داد.
- سیاست فضای باز سیاسی که رژیم شاه در سال 1356 اعلام کرد و موجب هموار شدن راه نهضت اسلامی گردید ناشی از فشاری بود که جیمی کارتر با عنوان حقوق بشر به حکومت پهلوی وارد کرده بود. در آستانه پیروزی انقلاب هم امریکا وقتی از ضد کمونیستی و ضد شوروی بودن این انقلاب مطمئن شد مانع از کودتای برخی فرماندهان ارتش شاه شد اگرچه با کودتا هم کاری از پیش نمیبردند زیرا بدنه ارتش به ملت پیوسته بود، ولی میتوانست موجب کشتار وسیع رهبران نهضت و مردم شود.
- بعد از پیروزی انقلاب هم قرار بر قطع رابطه با امریکا نبود تا زمانی که قضیه گروگانگیری رخ داد و امریکا رابطه را قطع کرد، در حالی که ما میتوانستیم همانطور که با انگلیس و فرانسه و آلمان و روسیه رابطه داریم با امریکا هم با حفظ آرمانهای خود از جمله آزادی فلسطین رابطه داشته باشیم و مشکلات اجتنابپذیر و غیرضروری برای انقلاب درست نکنیم.
- مشکل اصلی ما با امریکا مساله فلسطین است که این مشکل را با سایر کشورهای غربی هم داریم در حالی که رابطهمان با آنها برقرار است.
- عدهای هم چنین جلوه دادهاند که رابطه یا مذاکره با امریکا حتی در دوره فردی غیر از ترامپ، ملازم با تسلیم و لااقل به معنی اعتماد به اوست. این حرفها بلادلیل است. آیا مذاکره پیغمبر اکرم با ابوسفیان قبل از فتح مکه به معنی اعتماد به ابوسفیان یا تسلیم در برابر او بود؟ ضمن اینکه اساسا در دنیای سیاست، اعتماد چندان مفهوم ندارد.
- برخی معتقدند با مذاکره یا رابطه با امریکا، انقلاب تمام میشود و اساسا ما همیشه نیازمند یک دشمن بزرگ هستیم تا شور انقلاب نخوابد، غافل از اینکه شور انقلاب هم یک وسیله است نه هدف و باید متکی به یک شعور باشد.
- زمانی که تغییر در سیاستها و رفتار امریکا احساس میکنیم باید از این فرصت برای احقاق حقوق مردممان استفاده کنیم. متأسفانه از فرصت دوره اوباما، با همه شیطنتهایی که داشت، با شعارهای احساسی به درستی استفاده نکردیم.
- وقتی اسراییل و عربستان بهشدت از قطع رابطه ما با امریکا بهره میبرند و بهشدت نگران بهبود این رابطه البته با حفظ اصول و آرمانهای ما مثل آرمان فلسطین هستند و میخواهند تأثیرگذاری بر کنگره و احزاب امریکا منحصر به خودشان باشد چرا ما متناسب با تغییر رفتار امریکا رفتار نکنیم؟
- اگر هدفهای انقلاب اسلامی با این رابطه بهتر تأمین شود آیا باز هم باید در راه تحقق آن کارشکنی کنیم؟ چرا لابی ایران نباید در کنگره امریکا موثر باشد و حقایق را به گوش آنها برساند به جای آنکه دروغهایی را از منافقین و لابی صهیونیسم و لابی عربستان و امارات دریافت کنند.