هشدار جدی یک مدرس دانشگاه درباره بحران آب در ایران
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از مدرسین پرس، بیآبی و خشکسالی در ایران مقوله تازهای نیست. منسوب به داریوش، پادشاه هخامنشی است که خداوند این سرزمین را خشکسالی و دروغ به دور نگه دارد. حتی برخی در علوم اجتماعی صدها سال استبداد سیاسی را ناشی از کم آبی این سرزمین عنوان کردهاند. از مدتی پیش استانهای سیستان و بلوچستان و خوزستان با معضل آب دست و پنجه نرم میکنند. به بهانه اعتراضات این روزهای مردم خوزستان به نبود آب و مدیریت این مایه حیات با دکتر مراد کاویانی، دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها به گفت و گو نشستهایم. کاویانی معتقد است که «اگر در شیوه مدیریت آب کشور تغییری ایجاد نشود قطعاً به سمت فروپاشی سرزمین خواهیم رفت که بدون بازگشت خواهد بود.» در ادامه متن این گفت و گو را در ادامه میخوانید.
* وضعیت امنیت آبی آینده کشور را چگونه ارزیابی و پیش بینی میکنید؟
دو عامل در تأمین امنیت آبی ایران اثر گذارند؛ نخست آبهای ورودی از کشورهای همسایه به داخل ایران از افغانستان که ناظر بر دو رود هیرمند و هیرمند است و همچنین میزان بارش. نزدیک به ۷ درصد منابع آبی ایران از خارج از کشور وارد و بیشتر از ۹۰ درصد آن از طریق بارش تأمین میشود. شاید این میزان آب که از خارج وارد ایران میشود در ظاهر اندک به نظر برسد، اما واقعیت این است که امنیت آبی شرق ایران پیوند سرراستی با آب ورودی از افغانستان به داخل دارد. حجم این آب کم است اما چون نقش بسیار جدی دارد نقش آن در تأمین امنیت آبی ایران محوری و کانونی است.
مهمتر از آن میزان بارش ایران است. میزان بارش در ایران بر اساس مستندات عمدتاً اقلیمی از آبان ماه شروع میشود و تا اردیبهشت ماه ادامه دارد. این دو پدیده در تأمین امنیت آبی ایران در طی تاریخ هزاران ساله این کشور اثرگذاری داشتهاند. در خصوص افغانستان باید بگوییم که کشوری که درباره آن صحبت میکنیم درگیر یک نوع بی ثباتی است. اما تجربه نشان داده است که هرگاه افغانها در کشور خود یک امنیت نسبی برقرار کنند کاری که انجام میدهند مدیریت منابع آبی است که به خارج از کشورشان سرازیر میشود. تجربه دو دهه دولت جدید افغانستان نشان میدهد آنها تمام تلاش خود را خواهند کرد تا از ورود آب به ایران جلوگیری کنند. آنها توانستهاند بر روی هریرود و هیرمند سد بزنند. آخرین سد آنها، سد کمال خان بود که در چهارم فروردین سال جاری نزدیکی مرز ایران با حضور آقای اشرف غنی افتتاح شد. بنابراین آب ورودی ایران از سمت افغانستان به شدت کاهش پیدا کرده است.
خیلی جای تعجب ندارد که بگوییم اگر این وضعیت از این به بعد مدیریت نشود شرق ایران در کانون مناسبات هیدروپلیتیک ایران و افغانستان و در کانون امتیاز گیری افغانها از ایران خواهد بود؛ این بخش از کشور گروگان رویکرد ابزاری افغانها به مقوله آب خواهد بود. هر چند که در طی این مدت نیز رویکرد آبی آنها به تهدید امنیت آبی شمال شرق ایران و خشکیدن هامون، نابودی محیط زیست سیستان و بلوچستان و نابودی زندگیهایی انجامیده که در طی هزاران سال در پیوند با این محیط زیست بودهاند.
میزان بارش در کشور نیز در چند دهه اخیر بسیار کاهش پیدا کرده است، اگرچه ما با دو سه سال ترسالی روبرو بودهایم، اما میانگین این بارشها کمتر از ۲۵۰ میلی متر بوده است. وقتی درباره تغییر اقلیم صحبت میکنیم حادثهای است که نه صرفاً امروز، بلکه از این به بعد بر سرنوشت امنیت آبی ایران اثر گذار است. نوع بارش تغییر کرده است؛ بر اساس آمار موجود قبلاً حداقل ۲۰ درصد از میزان بارش ایران برف بود که این رقم اکنون به کمتر از ۱۰ درصد رسیده است. کشور ما یک کشوری خشک است که بهترین نوع بارش برای آن برف است. برف به مرور زمان آب میشود به درون زمین نفوذ پیدا میکند و آبخوانهای درون زمین را تغذیه میکند. اما اکنون بارش به صورت باران و آن هم به صورت رگباری و کوتاه مدت ظاهر میشود. در واقع حجم کلانی از بارش بر روی زمین جاری میشود و این آب زمان کافی برای نفوذ به زمین ندارد؛ این بارش به صورت سیلابهای کلان ظاهر میشود که منجر به بروز حوادث بسیار بزرگی میشود. ما در طی چند سال اخیر شاهد بروز سیلابهایی بودهایم که تا این اندازه سابقه نداشته است.
اساساً وضعیت تغییر اقلیم ماهیت برنامه ریزی را در ایران به هم ریخته است. یادمان باشد که بزرگترین شاخصه تغییر اقلیم ایران کاهش بارش است. بر اساس آمار موجود با هر یک درجه گرم شدن دما ۱۴ میلیارد متر مکعب آب تبخیر میشود که این برای کشور کم آبی مثل ایران فاجعه بار خواهد بود؛ به همین خاطر من آینده امنیت آبی ایران را آینده خوبی نمیبینم.
۹۰ درصد آب ناشی از بارش الزاماً ربطی به حاکمیت، حکمرانی و این قبیل مسائل ندارد اما از آنجایی که مدیریت منابع آب و حکمرانی منابع آبی در ایران ضعیف است و کارآمدی لازم را هم نداشته تغییر اقلیم در کنار ناکارآمدی مدیریت منابع آب امنیت آبی ایران را به شدت تهدید میکند؛ این وضعیت در آینده تشدید خواهد شد.
* ظرفیتهای منابع آبی اندک موجود چقدر میتواند پاسخگوی نیازهای ایران باشد؟
در چند دهه اخیر میزان شهرنشینی در ایران افزایش پیدا کرده، شهرها بزرگ شدهاند، جمعیت افزایش پیدا کرده و بخش زیادی از کشاورزی ما به شدت گسترش پیدا کرده است. همه اینها نیازهای آبی را در کشور افزایش میدهند. هر محیط جغرافیایی ظرفیتی محیطی دارد که اگر بار محیطی بیشتر از ظرفیت بر آن سوار شود آن محیط خواهد شکست. میزان بارش در ایران از غرب به شرق و شمال به جنوب کاسته میشود. در حوضه آبریز مرکزی ایران که تقریباً ۵۱ درصد از وسعت کشور را پوشش میدهد منابع آبی به شدت کم است و به همین خاطر در طی چند دهه اخیر به این روی آوردهاند که از منابع آبهای زیرزمینی استفاده کنند.
بخش عمدهای از منابع آبهای زیرزمینی در کشور ما به پایان رسیده است. از حدود ۶۲۰ دشت کشور بیش از ۵۰۰ دشت ممنوعه اعلام شدهاند. بسیاری از این دشتها در وضعیت بحرانی و فوق بحرانی قرار گرفتهاند و عملاً از حیز انتفاع خارج شدهاند. بنابراین نمیشود از منابع آبی استفاده کرد. بخش دیگری به روان آبهای سطحی برمیگردد که میزان آنها هم کاهش پیدا کرده است.
استانهایی مثل سمنان، مرکزی، بخشی از فارس، کرمان و یزد در حوضه آبریز مرکزی قرار دارند. جمعیت این استانها افزایش پیدا کرده است، این استانها صنعتی شدهاند، بارگذاریهای صنایع آببر در آنها زیاد شده و در نتیجه مجبور شدهاند از حوضههای آبریز دیگری مثل زاگرس آب وارد کند. در نتیجه بر روی بسیاری از سرشاخههای رودهایی که قبلاً به سمت جنوب کشور روان میشدند سد و بند زده شد. این سد و بندها بخشی از نیازهای آبی فزاینده در حوضه آبریز مرکزی کشور را تأمین میکند.
نیازهای آبی حوضه آبریز مرکزی کشور واسطه اضافه بار محیطی از جمعیت و صنعت آنقدر به زیاد شده است که به جرات میتوانم بگویم اگر کل بارش زاگرس، روانآبهای سطحی زاگرس در طی سال را به این مناطق منتقل کنیم باز هم نیازهای آبی حوضه آبریز مرکزی برآورده نخواهد شد.
ظرفیت آبی کشور که به آن اشاره میکنیم محدود است به همین خاطر باید استراتژیهای توسعه در ایران متناسب با حجم آب طراحی شود. از این به بعد امنیت، ثبات و توسعه در ایران به شدت در پیوند با منابع آبی قرار گرفته است. اگر این منابع درست هدایت نشوند قطعاً به سمت فروپاشی سرزمین خواهیم رفت که بدون بازگشت خواهد بود و به شدت کشور را تهدید میکند.
* در طی چند وقت اخیر که شاهد اعتراضات در خوزستان بودیم این بحث مطرح شده است که سد سازی ها در دولتهای گذشته بسیار در وضعیت کنونی این منطقه تأثیر مخرب گذاشتهاند. این سد سازی ها چقدر در این وضعیت تأثیر گذار بودهاند؟
واقعیت این است که بارش یا باید از طریق سدها مدیریت شود یا از طریق روشهای آبخوانداری و آبخیزداری. در کشور ما بخش عمدهای از تلاشها و سرمایهگذاریهایی که در حوزه آب انجام شده معطوف به سدسازی بوده است. این سدسازیها باعث شده که بخش زیادی از منابع آب که در مسیرهای خاص جریان داشتند و سکونتگاههای مسیر خود تأمین میکردند، در نواحی پایین دست رودخانه به شدت آسیب ببینند. این اتفاق در دولتهای مختلف رخ داده است. اساساً یکی از شاخصههای توسعه برای دولتها در طی چند دهه اخیر مقوله سد سازی بوده است. یادمان باشد استان خوزستان یک استان کم بارش است، اما بزرگترین رودهای ایران از قبیل کارون، مارون، دز و کرخه در این استان قرار دارند.
استانهایی مثل کرمانشاه، لرستان، ایلام، چهارمحال بختیاری، غرب استان همدان و کهگیلویه و بویراحمد استانهایی هستند که شیب همه آنها به سمت استان خوزستان است. از آنجایی که منطقه نیز کوهستانی است بخش زیادی از این بارش که در قالب سیل ظاهر میشود به سمت استان خوزستان هدایت شده و باعث میشود که رودهای پر آب ایران در آن منطقه به وجود بیاید.
سدسازیهای چند دهه اخیر چند حالت دارند. تقریباً هیچ کدام از استانهایی که به آنها اشاره کردم صنعتی نیستند بلکه استانهایی بر پایه کشاورزیاند. این سدها یا برای تأمین آب کشاورزی این استانها انجام شده، یا برای تأمین آب آشامیدنی آنها و یا هدف از سدسازیها انتقال آب پشت سد و بندها به داخل حوضه آبریز مرکزی به ویژه برای استانهای قم، اصفهان یزد یزد و سایر استانها بوده است. در نتیجه افزایش تعداد سدها میزان آب ورودی به استان خوزستان کاهش پیدا کرده و منجر به حوادث بسیار زیادی در این استان شده است. هم دیدهها هم دادهها نشان میدهند امسال میزان بارش در کشور ما بیش از ۵۰ درصد کاهش داشته است. اکثر سدهای ما تا ۶۰ – ۷۰ درصد خالی از آب است. در نتیجه عملاً آبی وجود ندارد که بخواهد به سمت پایین دست سرازیر شود و استان خوزستان مثل گذشته نیازهای آبی خود را تأمین کند. در نتیجه اولاً مدیریت غلط منابع آب و ثانیاً کاهش بارش منجر به وضعیت کنونی استان خوزستان شده است.
وقتی میزان منابع آب محدود است باید برنامههای شما نیز متناسب با وضعیت آبی باشد؛ به قول سعدی دخلت نیست، خرج آهستهتر کن. اما من در جاهای مختلف دیدهام که مسئولان استان خوزستان از قبل از کمبود منابع آب اطلاع داشتهاند و در عین حال بیش از ۱۰۰ هزار هکتار از زمینهای غرب استان خوزستان زیر کشت کشاورزی رفتهاند. این ایراد اساسی به مسئولان و دست اندرکاران استانی بر میگردد. شما که اطلاع داشتید منابع آبی کشور کاهش پیدا کرده است چرا این کار را کردید؟
بنابراین بخشی از این موضوع به مسئولان استانی و بخشی هم به دولتهایی برمی گردد که تعداد سدهای ساخته شده را را نماد کارآمدی و کارکرد خود تعریف میکردند، بدون آنکه توجه داشته باشند که این سد سازی ها چه بلایی بر سر آب کشور خواهد آورد.
* مضاف بر بحث سدسازیها اصرار دولتها به خودکفایی در بحث کشاورزی با انتقاداتی رو به رو بوده و به اعتقاد منتقدین همین در وضعیت کنونی بسیار دخیل بوده. شما با این دیدگاه موافقید؟
بعد از انقلاب و با روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی ایران، هویت نظام جدید در تعارض منافع با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای قرار گرفته بود. سرشاخ شدن با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای یک سری محدودیتها برای جمهوری اسلامی ایران دست کم در تأمین امنیت غذایی مردم ایجاد میکرد. به این ترتیب یکی از اهداف کارگزاران و رهبران جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب این بود که در حوزه کشاورزی بتوانند به استقلال برسند. آنها استقلال را در به حداکثر رساندن تولید محصولات کشاورزی تعریف کرده بودند، بدون آنکه وضعیت آب در این استقلال سنجیده و ارزیابی شود.
از دهه ۵۰ تا همین اوایل سده جدید تعداد سدها در ایران به حدود ۸۰۰ هزار دهنه چاه اعم از پروانه دار و بدون پروانه رسیده است. حتی خیلی از چاههای پروانهدار مستحق دریافت پروانه نبودهاند. اینها در طی این ۴۰ سال حجم کل آبی که زیر زمین در طول هزاران سال جمع شده بود را در یک بازه زمانی اندک کشیدند و عملاً کشاورزی ما هم به استقلال نرسید. هم در بسیاری از محصولات کشاورزی استراتژیک وارد کننده هستیم و هم منابع آبی ما آسیب دیده است.
به این ترتیب خودکفایی درباره محصولات کشاورزی ماهیتی شعاری، سیاسی و ایدئولوژیک داشت که با واقعیتهای جغرافیایی و سرزمینی ایران در هماهنگی نبود. این عدم هماهنگی و رویکرد سیاسی نسبت باعث قربانی شدن محیط زیست و فدا شدن امنیت آبی کشور برای این دست رویکردهای سیاسی و ایدئولوژیک شد.
* با توجه به مطالبی که مطرح کردید و همچنین این موضوع که کشاورزی حدود ۹۰ درصد منابع آبی را مصرف میکند وضعیت تولیدات کشاورزی و امنیت غذایی را در آینده چطور ارزیابی میکنید؟
بخش عمدهای از امنیت غذایی در ایران در پیوند با امنیت آبی است. جمهوری اسلامی ایران دست کم نزدیک به ۸۰ درصد است امنیت غذایی را خود تأمین میکند. اما این زمانی ارزشمند است در تولید محصولات کشاورزی بهای آب مصرفی محدود کشور لحاظ شود.
در ایران نزدیک به ۹۰ تا ۹۱ درصد منابع آب موجود صرف کشاورزی میشود که میانگین این رقم در دنیا ۷۰ درصد است. جالب آن است که در ایران نزدیک به ۴۰ تا بیش از ۵۰ درصد از این مصرف ۹۰ درصدی هدر رفت آب است؛ این هدر رفت برای کشوری که محدودیت منابع آب دارد یعنی تباه سازی منابع آبی موجود. چیزی که باید در کانون توجه کارگزاران و متولیان امر قرار بگیرد مدیریت منابع آب موجود است. با این رویه جلو رفتن یعنی فروپاشی سرزمینی که دیگر بازگشتی ندارد.
یکی از شاخصههای فروپاشی سرزمینی در ایران فرونشست زمین است. اکثر دشتهای ایران مضاف بر اضافه برداشت از منابع آب زیرزمینی درگیر فرونشست شدهاند؛ اکثر شهرهای ما درگیر فرونشست شدهاند چرا که آب زیر زمین کشیده شده است و عملاً وزن زمین در جاهایی که منابع آبی وجود داشته، سنگینی میکند. این یک وضعیت بی بازگشت است که بسیاری از زیرساختها و شریانهای حیاتی را تهدید میکند.
اولین کاری که متولیان امر باید انجام دهند این است که در مدیریت منابع آب، ۹۰ درصد آب مصرفی کشاورزی را به میانگین ۷۰ درصدی جهانی کاهش دهند. اگر این کار را انجام دهند موفق خواهند بود در غیر این صورت آینده خوبی را فراروی کشور نخواهیم داشت.
* لطفاً در ارتباط با حقابههای زیست محیطی نیز توضیح دهید.
مشکل اساسی در ایران این است که الگوی کشت در بسیاری از مناطق عوض شده است. قبلاً خیلی از جاها کشت دیم اتفاق میافتاد. اما اکنون به واسطه فناوریهای جدید و ایجاد چاههای عمیق، بسیاری از رودهایی که به تالابهای ما میریختند و محیط زیست ما را حمایت میکردند عملاً فصلی شدهاند؛ بنابراین آب از زاینده رود به سمت تالاب گاوخونی نمیرسد. بسیاری از تالابهایی که در استان فارس قرار دارد به واسطه آن که آب به آنها نمیرسد خشک شدهاند. این تالابها قبلاً ایستگاههایی برای پرندگان و حیوانات بودند و زنجیرهای از حیات در آنجا وجود داشت. اما حالا از بین رفتهاند و عکسهایی از خشک شدن آنها منتشر میشود که دل آدم را به درد میآورد.
یادتان باشد وقتی که تالابی خشکیده میشود اساساً حیات از آنجا رخت بر میبندد و آنجا کانون تولید گرد و غبار و ریزگرد میشود. همچنین به واسطه بادهای محلی موجود گرد و غبار ناشی از خشک شدن تالابها به سمت شهرها میآید. الان ما کمتر شهری داریم که از کانونهای تولید ریزگرد متأثر نباشد و هوای آن آلوده نشده باشد. بخش زیادی از کانونهای تولید ریزگرد داخلی است. بخشی از آن هم تحت تأثیر حوادثی قرار دارد که در عراق، سوریه و برخی کشورهای شمال آفریقا اتفاق میافتد.
در ایران عدم رعایت حقابههای زیست محیطی و کارکرد استخراج نفت از سوی وزارت نفت در استان خوزستان و بخشی از ایلام منجر به خشک شدن تالابها و تبدیل شدن آنها به کانون تولید ریزگرد شده است. از همه بدتر آنکه امسال اساساً آبی وجود ندارد که بخواهد به تالابها برسد. وقتی درباره کارکرد وزارت نیرو صحبت میکنیم، اولین تعریف این وزارتخانه تأمین آب شرب شهروندان است اما وقتی در تأمین آب شرب به شهروندان تا این اندازه مشکل دارد سرنوشت تالابهای کشور هم مشخص است.
* آقای دکتر آیا تهدید کم آبی و اتفاقاتی که در سیستان و بلوچستان و خوزستان رخ داده آیا میتواند پایتخت را هم درگیر کند؟
تهران یک شهر مهاجرپذیر است و به شدت در حال گسترش است. اگر این شهر قبلاً به صورت افقی رشد میکرد رشد امروز آن عمودی است؛ به آن معنا که ساختمانهای دو طبقه به ساختمانهای پنج طبقه و ۱۰ طبقه تبدیل شدهاند. جمعیت یعنی آب؛ حتماً باید نیازهای آبی آنها تأمین شود. ظرفیت محیطی تهران قابلیت تحمل این حجم از اضافه بار محیطی را ندارد. منظور از اضافه بار محیطی هم سازه، هم جمعیت و هم فعالیت است. تهران بخش عمدهای از امنیت آبی خود را از استانهای پیرامونی و سدهایی که در استانهای پیرامونی احداث شدند به دست میآورد. چندسال پیش هم اتفاق افتاده بود که بسیاری از این سدها آب لازم را نداشتند و مجبور به حفر چاههای عمیق شده بودند.
تهران از جمله شهرهایی است که با تداوم این شرایط امنیت آبیاش به خطر خواهد افتاد. مشکل بزرگ دیگر تهران آن است که بسیاری از این سدها در استانهایی قرار دارند که خود بحث اضافه جمعیت کلان دارند و نیازهای آبی آنها هم فزاینده است. اگر در آینده استانهایی که این سدها را در دل خود جای دادهاند مدعی این منابع آبی شوند چالشی جدی بین استان تهران و استانهای پیرامونی شکل خواهد گرفت. بنابراین امنیت آبی تهران هم به شدت در معرض تهدید است.
* در بین صحبتهایتان به آیندهای خطرناک تحت عنوان فروپاشی سرزمینی اشاره کردید. در ابتدای بحث هم صحبت افغانستان به میان آمد. آیا برای تأمین منابع آبی در شرق کشور احتمال درگیری نظامی بین ایران و افغانستان وجود دارد؟
ژئوپلسین ها به سده بیست و یکم جنگ آب میگویند. این درست است، اما اعداد و ارقام نشان میدهد که این جنگ لزوماً بین کشورها نخواهد بود. شما قبل از حمله نظامی به یک منطقه ابتدا این را میسنجید که چه چیزی از دست میدهید و چه چیزی به دست میآورید. جمهوری اسلامی ایران هم مثل هر دولت دیگری این را میسنجد. اینکه فکر کنیم محدودیت آب منجر به جنگ کشورها میشود با واقعیتهای موجود سازگار نیست. اما واقعیتهای موجود ناظر به این است که اگر جنگی صورت بگیرد این کشمکشها در مقیاس فروملی اتفاق خواهد افتاد.
وقتی درباره افغانستان صحبت میکنیم یکی از بزرگترین چالشهای ایران، بی ثباتی و ناامنی این کشور است. این مانع از آن شده است که ما با افغانستان وارد مذاکره و گفت و گو شویم. اما افغانستان هم سدها و بندهای متعددی بر روی رود هیرمند و هریرود زده که به شدت از ورود آب به ایران کاسته است.
ما درباره شرق ایران و افغانستان دارای یک سری مزیتها و فرصتها هستیم که افغانستان فاقد آنهاست. این کشور با کرانههای آبی در ارتباط نیست. به همین خاطر بخش عمدهای از صادرات و واردات این کشور از طریق زمین انجام میشود. ایران با توجه به بندر اقیانوسی چابهار این توانایی را دارد که یکی از مسیرهای اصلی تعامل افغانستان با دنیای خارج باشد. اگر قرار باشد نگاه عاقلانهای بین دو کشور وجود داشته باشد افغانستان مکمل هیدروپلیتیک ایران و ایران مکمل ژئوپلیتیک افغانستان خواهد بود.
اما اگر قرار باشد افغانها منابع آبی خود را به سمت ایران تهدید کنند ایران هم قابلیتهایی خواهد داشت که بر افغانستان فشار بیاورد. یک افغانستان تحت فشار ناامن برای ایران ناامنی و بی ثباتی ایجاد خواهد کرد؛ یک افغانستان امن به نفع ماست. تهدید کردن هر دو کشور باعث افزایش هزینههای هر دو طرف میشود. اما متاسفانه رویکرد افغانها تا به حال نگاه ابزاری و استفاده از آب برای فشار به ایران و اخذ امتیاز از ایران بوده است. دست کم بخشی از این نگاه را میتوانیم در صحبتهای آقای اشرف غنی رئیس جمهور این کشور در افتتاح سد کمال خان مشاهده کنیم. او یک نگاه از بالا به پایین داشت که برای مردم ایران بسیار سخت بود.
در عین حال هم تاکید میکرد که بندر چابهار در تأمین امنیت و توسعه افغانستان نقشی بسیار جدی دارد. در حالی که او میتوانست بگوید ما علاوه بر ۸۰۰ میلیون لیتر حقابه ایران، به ایران آب میدهیم اما از ایران انتظار داریم که مثلاً امتیازاتی در بندر چابهار و در حوزه ترانزیت به ما بدهد. او اگر از این منظر نگاه میکرد قطعاً مورد استقبال مردم قرار میگرفت. طبیعتاً نگاه ابزاری به ایران کاری از پیش نخواهد برد.
از شرق کشور به سمت غرب برویم. مناسبات هیدروپلیتیک ایران و عراق را چطور ارزیابی میکنید؟
بخش عمدهای از تأمین امنیت آب عراق وابسته به کشورهای خارجی است. بخش عمدهای از آن به دجله و فرات برمی گردد که خاستگاه هردو رودخانه ترکیه است. سیاستهای آبی ترکیه حداقل از دهه ۱۹۷۵ به بعد به سمت ایجاد سد و بند بر روی این دو رودخانه بوده و به همین خاطر آب ورودی به عراق و سوریه به شدت کاهش پیدا کرده است. فرات از ترکیه وارد سوریه میشود که آنها هم بر روی آن سد و بند زدهاند. به این ترتیب حجم کمی از از غرب وارد عراق میشود. مضافاً اینکه بخشی از این آب تبخیر میشود. این آب همچنین به شدت بر اثر فاضلابهایی که در طی مسیر به آن ریخته شده آلوده است. بنابراین فرات آب باکیفیتی نیست.
همچنین نیمی از آب دجله از ترکیه تأمین میشود. سد ایلیسو که این کشور را بر دجله زده عملاً به کاهش آب ورودی عراق منجر شده است. نزدیک به ۱۰ درصد آب دجله در داخل ایران قرار گرفته است. در ایران هم در چند سال گذشته به واسطه سد و بندهایی که ساخته شده، آب ورودی به عراق کاهش پیدا کرده است. از همه بدتر اینکه ایران درگیر خشکسالی شده و فکر میکنم احتمالاً این آب قطع شده است. از سوی دیگر می دانیم که سدهای عراق به شدت وابسته به آبی هستند که از ایران وارد عراق میشود. اگر از ایران آبی به سوی عراق نرود این سدها نمیتوانند امنیت آبی این کشور، دست کم بخشی از شهرهای عراق را تأمین کنند. در نتیجه اعتراضات مقامات عراقی هم نسبت به رویکردهای هیدروپلتیکی ایران به شدت انتقادی بوده و حتی ما شاهد یک سری راهپیماییها در شهرهای شمالی و جنوبی عراق علیه رویکرد ایران بودهایم.
اما ایران در مجموع ۱۰ درصد در تأمین امنیت آبی عراق نقش دارد و بخش عمدهای از امنیت آبی عراق در پیوند با ترکیه قرار میگیرد. بنابراین تهدید کننده اصلی عراق کشور ترکیه است. بحث بر سر آن است که اگر تا دیروز که حزب بعث در عراق حاکم بود، و حمله این کشور به ایران به خاطر تنگنای ژئوپلتیکی عراق در خلیج فارس انجام شد، این تنگنا هنوز وجود دارد. از این به بعد مقوله هیدروپلیتیک هم افزون بر این تنگنا به سیاست خارجی عراق جهت خواهد داد. این مقوله همواره یکی از نکات منفی خواهد بود که در مناسبات دو کشور حاکم خواهد بود و در گفت و گوها، بیانیهها و تظاهرات مردم عراق خود را نشان میدهد و بر روابط دو کشور سایه خواهد انداخت.
* به عنوان سؤال آخر راه حلهای کوتاه مدت و بلندمدت برای برون رفت ایران از وضعیت کم آبی کدام هستند؟
اولین نگاهی که باید مورد بازنگری جدی قرار بگیرد مصرف ۹۰ درصد منابع آبی کشور در کشاورزی است. این یک بحث بلندمدت است. در چنین وضعیتی ما ابتدا باید بپذیریم که کشور کم ابی هستیم. این کمآبی خود در جاهای مختلف شدت و ضعف دارد. در جاهایی مثل حوضه آبریز مرکزی که شدت بالاتری دارد، از اضافه بار محیطی بیشتر باید خودداری شود. صنایعی که در این مناطق وجود دارد و آببر هستند باید به کرانه خلیج فارس منتقل نشوند و این آب نیز باید از شیرین سازی آب دریا به دست بیاید.
همه کشورهای جنوبی خلیج فارس بین ۸۰ تا ۱۰۰ درصد منابع آبی خود را از طریق شیرین سازی آب دریا به دست میآورند. در حالی که ایران بیشترین سواحل را در قسمت شمالی خلیج فارس دارد، کمترین میزان از شیرین سازی آب را به خود اختصاص داده است. نمیتوانیم این محدودیت منابع آبی را داشته باشیم اما نسبت به این ظرفیتها بی تفاوت باشیم. بنابراین سیاست بعدی باید شیرین سازی آب خلیج فارس و دریای عمان باشد.
یادمان باشد که وقتی صحبت از شیرین سازی آب خلیج فارس صحبت میکنیم میزان شوری خلیج فارس به مراتب بیشتر از دریای عمان است. دریای عمان به خاطر آنکه بخشی از اقیانوس هند است میزان شوری بسیار کمتری دارد. دست کم در کرانههای دریای عمان که میتوان از طریق سازههای آب شیرین کن بخش زیادی از نیازهای آبی شرق کشور را تأمین کنیم.
اگر افغانستان بداند که جمهوری اسلام ایران این توان را دارد که منابع آبی جایگزین داشته باشد تا این اندازه به ایران فشار نمیآورد. اما چون تا الان مقوله شیرین سازی آب کمتر در کانون توجه ما قرار داشته است افغانها تا توانستهاند بر ما فشار وارد کردهاند که بتوانند امتیاز بگیرند.
نکته دیگر انتقال صنایع به کرانههای جنوبی خلیج فارس است. جنوب شرق ایران یعنی استانهای کرمان و سیستان و بلوچستان از جمله مناطق کم جمعیت ایران هستند، ما از آنها تحت عنوان حفره دولت از آنها یاد میکنیم؛ یعنی به خاطر جمعیت کم امنیت کشور از این مناطق تهدید میشود. باید بخش زیادی از استانهایی که در حوضه آبریز مرکزی قرار گرفتهاند و اضافه بار دارند به این مناطق منتقل شوند و نیازهای آبی آنها هم از طریق شیرین سازی آب دریا به دست بیاید. اگر این اتفاق بیفتد هم توسعه فراگیر خواهد بود و مضافاً آنکه از فشار اضافه بار محیطی در مناطق خاص جلوگیری خواهد شد.
در کوتاه مدت نیز ناگزیر هستیم به سمت فرهنگ سازی پیش برویم. مردم باید ایمان آورده بیاورند که ایران محدوده منابع آب دارد و نمیتوانیم هر طور که بخواهیم از این محدوده منابع آبی استفاده کنیم. دولت در خصوص آب یارانههای بسیار زیادی پرداخت میکند. من معتقدم بخشی زیادی از این یارانهها باید با جیب مردم پیوند برقرار کند. تجربه نشان داده که اگر مصرف واقعی با درآمد مردم منطبق باشد از میزان مصرف کاسته میشود و به همین خاطر باید از پرداخت یارانههایی که در حوزه مسائل حیاتی است خودداری شود.
بحث دیگر آن است که تا جای ممکن از حفر چاههای غیرقانونی جلوگیری شود. بسیاری از چاههای موجود دیگر که ظاهراً قانونی هستند باید در سطح کشور محدود شوند. اگر در کوتاه مدت و بلند مدت این اقدامات را به عمل نیاوریم بحث فروپاشی سرزمینی به عنوان یک واقعیت بی بازگشت امنیت، ثبات و توسعه کشور را به شدت متأثر و ناامن خواهد کرد.