ماجرای عجیب زن و شوهر اروپایی که برای پیوستن به داعش به ایران آمدند
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایسنا ،یک گروه حدود چهلنفره ایرانی، افغانستانی، پاکستانی و چند نفر تبعه کشورهای دیگر از جمله کسانی هستند که به این هشدارها توجه نمیکنند. این گروه از ارومیه با یک ماشین بزرگ به سمت مرز حرکت میکنند. بعد از ۱۵ دقیقه از شروع حرکت همه از ماشین پیاده میشوند و از اینجا به بعد را باید پیاده طی کنند.
«آدریان» و «سلیمه»، یکی شهروند آلمان و دیگری شهروند ایتالیا که اصالتا تونسی است، در این گروه حضور داشتهاند. آدریان متولد ۱۷ مرداد ۱۳۶۹ و همسرش متولد ۲۲ اردیبهشت ۱۳۷۸ به تازگی در آلمان ازدواج کرده و برای ماه عسل به ترکیه رفته بودند اما حالا ماههاست که «گم شدهاند».
آدریان و سلیمه در آلمان دوستی به نام «زمان یلجین» داشتهاند متولد ۵ اسفند ۱۳۷۱. هر سه عضو یک مسجد سلفی، بعد از ترک آلمان در آنتالیای ترکیه به یکدیگر پیوستهاند و میخواستهاند به افغانستان بروند، اما نه با یک پرواز مستقیم به کابل. آنها فکر دیگری داشتند.
سفر به آنتالیا برای ماه عسل، پوشش بوده است. دو مرد و زن همراهشان از آنتالیا به قونیه و از قونیه به آنکارا میروند، از آنجا به سمت دوقوبیاز شهر کوچکی در شرق ترکیه حرکت میکنند، تمام این مسیر را با اتوبوس و پای پیاده پشت سر میگذارند و در این شهر آدمبری به نام «عباس» را ملاقات میکنند که قول میدهد آنها را از مرز رد کند و به ایران بیاورد. بخش عمدهای از مسیر ۳۸ کیلومتری از دوقبیاز به سمت مرز بازرگان را با ماشین طی میکنند، نزدیکی مرز ایران پیاده میشوند و از اینجا به بعد یک پیادهروی بسیار بسیار طولانی از بین بوتهها، صخرهها و جویبارها دارند. بعد از ساعتها راه رفتن، سه مسافر و آدمبرشان بالاخره به جاده میرسند، از آنجا سوار ماشین دیگری میشوند و چند شب را هم در خانه یک خانواده کُرد میگذرانند. برای رفتن به افغانستان البته هنوز راه بسیار زیادی در پیش دارند. مرز بازرگان کجا و مرز ایران و افغانستان کجا؟
از مرز بازرگان تا گمرک اسلامقلعه در خراسان شمالی، بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر راه است اما فقط مساله راه نیست. مسافرانی که در مرز بازرگان خوششانس بودهاند و به دام نیفتادهاند برای ردشدن از مرز افغانستان هم به بلد راه نیاز دارند. پیداکردن آدمبری که در مرز افغاستان کار کند هم به این سادگیها نیست. آنها بعد از چند روز ماندن در خانه یک خانواده مهماننواز، خودشان را با تاکسی به نزدیکی تهران میرسانند و در جایی ساکن میشوند. سلیمه میگوید شبیه یک کمپ بوده است: «جای بزرگی بود با دروازهای که بسته میشد و چندین نفر دیگر هم آنجا بودند». توصیفات او شبیه به یک مرکز ترک اعتیاد است اما در توضیحاتش مشخص نیست که این کمپ دقیقا در کجا قرار دارد. آنچه مشخص است این است که در این خانه بزرگ یا کمپ، به غیر از این سه مسافر خارجی، خارجیهای دیگری هم زندگی میکردهاند. احتمالا آنها هم منتظر بودهاند که راهی برای خروج از این خانه به سمت مرز های غربی یا شرقی پیدا کنند اما پیش از اینکه برنامهشان عملی شود، تنها سه روز بعد از رسیدن سلیمه، آدریان و زمان به این کمپ در حاشیه تهران، پلیس این محل اسکان غیرقانونی را پیدا میکند.
در توضیحات سلیمه روشن نیست که او و همسرش چطور در این عملیات پلیسی دستگیر نمیشوند. زمان که راهنما و برنامهریز سفر است در این عملیات پلیسی به همراه عده دیگری از ساکنان آن خانه بازداشت میشود. دی ۱۳۹۶ است. سلیمه و آدریان با پاسپورتهایی که مهر ورود ندارد در ایران تنها ماندهاند و راهنمای آنها بازداشت شده است.
سلیمه و آدریان چه میکنند؟ آنها تهران را به مقصد قم ترک میکنند. با وجود اینکه شیعه نیستند و طبعا برای زیارت به قم نمیروند، به نظر میرسد که از این سفر به عنوان پوششی برای ادامه حضور در ایران استفاده میکنند. بعد قم را به مقصد شیراز ترک میکنند. ظاهرا ادامه ماه عسل در ایران چندان هم بد نمیگذرد. سلیمه میگوید اقامت آنها در قم و شیراز حدود دو ماه و نیم طول میکشد اما به هر حال راهی به سمت افغانستان پیدا نمیشود. اسفند سال ۹۶، زوج سلفی خوشبخت بالاخره تصمیم میگیرند از همان راهی که آمدهاند ایران را ترک کنند.
مادر آدریان میگوید برای اولین بار از شروع سفر او، ۲۵ اسفند ۹۶ تماسی از او دریافت کرده و پسرش به او خبر داده است که «به خانه برمیگردم». آدریان و سلیمه از شیراز به ارومیه میروند و آنجا آدمبر دیگری را ملاقات میکنند که قول میدهد آنها را از مرز غربی ایران به ترکیه رد کند. فراهمکردن مقدمات سفر چند روزی طول میکشد اما بالاخره در روز ششم فروردین سال ۹۷ در حالی که هواشناسی و راهداری مکررا هشدار دادهاند که مردم حتی از سفرهای ضروری جادهای پرهیز کنند، آدمبری که قرار است سلیمه و آدریان را از مرز رد کند، او و حدودا ۴۰ نفر دیگر را به مرز میبرد. سلیمه در توضیحی که برای پلیس آلمان ارائه کرده میگوید: «حدود ۱۵ دقیقه با یک ماشین بزرگ از شهر دور شدیم و باقی راه را پیاده رفتیم». برنامه قاچاقچیان این بوده که حدود ۴۰ نفر مسافر غیرقانونی همراهشان را که شامل اتباع ایران، افغانستان، پاکستان و ... بودهاند را به شهر هاکاری برسانند. مسیر، حدود ۱۸۰ کیلومتر است و با ماشین تقریبا سه ساعت طول میکشد. میدانیم که مسافران بخشی از این مسیر را با ماشین طی کردهاند اما در باقی راه باید به پاهایشان اتکا میکردهاند؛ آن هم در روزی که مسیر حتی برای خودروهای مجهز به زنجیر چرخ هم خطرناک بوده است.
برفگیر شدن مناطق کوهستانی اتفاق شایعی است. برفگیر شدن کوهستانهای مرزی بین ایران و ترکیه و کردستان عراق که محل عبور و مرور کولبران و قاچاقچیان انسان است هم چندان عجیب نیست؛ اتفاقی که در همین سفر هم افتاده است. ما نمیدانیم که مسافران غیرقانونی تا کجا همراه بلد راهشان بودهاند و در کجا رها شدهاند اما از توضیحات سلیمه برای پلیس آلمان میدانیم که آنها بعد از چهار پنج ساعت پیادهروی که قطعا برای رسیدن به هاکاری یا حتی یاکسکوا شهری دیگر در ترکیه که نسبت به هاکاری به مرز ایران نزدیکتر است، کافی نبوده، مسافران جایی وسط کوهستان و به احتمال زیاد در فاصله زیادی با مرز ایران و ترکیه در خاک ایران به حال خود رها شدهاند. اینجا توضیحات سلیمه کمی مغشوش میشود. او به پلیس آلمان گفته است که شوهرش در این سرما چنان بیمار میشود که در دستان او جان میسپارد اما وقتی پلیس به او میگوید که روی بدن شوهرش آثار ضرب و جرح دیده شده است، حرفش را عوض میکند و مدعی میشود در ایران مورد ضرب و جرح قرار گرفته و در بیمارستان از دنیا رفته است.
آنچه در بیانیه سلیمه که در اختیار پلیس آلمان قرار گرفته روشن است، این است که در این رهاشدن تعداد زیادی از حدود ۴۰ نفر مسافر غیرقانونی در اثر سرما از بین رفتهاند، بالاخره نیروهای مرزی دسته رهاشده را پیدا کردهاند، آنها که هنوز میتوانستهاند راه بروند و سالم بودهاند را بازداشت کردهاند و آنها که نمیتوانستهاند راه بروند یا از سرمازدگی مردهاند را به بیمارستان امام خمینی ارومیه منتقل کردهاند.
نزدیک ترمینال اتوبوسهای بین شهری در ارومیه یک کمپ اسکان موقت مهاجران غیرقانونی وجود دارد. اغلب کسانی که در هنگام ورود و خروج غیرقانونی از مرز نزدیک ارومیه بازداشت میشوند به این مرکز منتقل میشوند. سلیمه هم یکی از آنهاست. او در تعریف ماجرا برای مادر آدریان گفته است که چند هفته در این کمپ در بازداشت موقت بوده است. همین جا در این کمپ، مامورانی که سلیمه نمیداند برای کدام نهاد کار میکردهاند عکسی از جسد آدریان در سالن اجساد بیمارستان امام خمینی ارومیه را به او نشان میدهند و او تایید میکند که جسد متعلق به شوهر اوست.
پدر و مادر سلیمه وقتی مدتها از سلیمه بیخبر میمانند با این تصور که او در ایران گم شده برای پیدا کردنش وکیل میگیرند. خانم و آقای حسنی دو وکیل در شهر ارومیه وکالت سلیمه را به عهده میگیرند که هیچ کدام تمایل چندانی به ارائه توضیح درباره پرونده سلیمه ندارند. خانم حسنی فقط تایید میکند که سلیمه چند هفته در ارومیه در بازداشت بوده و بعد از آن به تهران منتقل شده و چند هفته هم در زندان اوین بازداشت بوده اما بعد از تشکیل دادگاه حکم به استرداد او داده شده و سفارت ایتالیا در تهران، انتقال او از ایران به ایتالیا را به عهده گرفته است.
سلیمه در ۱۰ خرداد ۹۷ از زندان آزاد و تحویل سفارت ایتالیا میشود و در ۱۴ خرداد ایران را به مقصد ایتالیا ترک میکند. از آنجا به آلمان برمیگردد و دوباره ازدواج میکند اما توسط پلیس احضار میشود تا درباره مرگ آدریان و سفرش به ایران توضیح دهد. او حالا در آلمان منتظر است تا به دلیل تلاش برای پیوستن به داعش محاکمه شود.
جسد آدریان بعد از طی تشریفات پزشکی قانونی شامل بررسی علت مرگ در بیمارستان امام خمینی ارومیه مومیایی میشود، مجوز دفن آن صادر میشود و به تهران فرستاده میشود. وزارت خارجه، سفارت آلمان را از مرگ آدریان در خاک ایران مطلع میکند و جسد به سفارت تحویل داده میشود تا به آلمان فرستاده شود.
وقتی جسد آدریان به آلمان میرسد، این سوال پیش میآید که «قلب و کبد جسد کجاست؟» با توجه به اینکه روایت سلیمه از ساعتهای گیرافتادن دسته مسافران قاچاقی در کوهستانهای ایران مخدوش است، آیا ممکن است آدریان قربانی چیزی به جز سرما شده باشد؟ آیا قاچاقچیها اعضای بدن او را بردهاند؟ داستان اینقدرها هم جنایی نیست. دکتر کیانا کولایی متخصص پزشکی قانونی در اینباره میگوید: «در عرف پزشکی قانونی قلب و کبد برای استخراج دلیل مرگ مورد بررسی قرار میگیرند و از آنجا که رسیدن به نتیجه بر اساس آزمایش این دو عضو طولانی است معمولا اجسادی که مورد تشریح پزشکی قانونی قرار میگیرند بدون قلب و کبد دفن میشوند و بعد از تکمیل تحقیقات، قلب و کبد اجساد طی تشریفاتی در یک محل خاص در بهشت زهرا به خاک سپرده میشود.»
در آلمان، دانشگاه محل تحصیل آدریان و مادرش در یک سایت گرامیداشت صفحهای به نام آدریان ایجاد کردهاند تا دوستانش در آن صفحه برای گرامیداشت یاد او شمع روشن کنند.
جسد آدریان در شهر محل زندگیاش به خاک سپرده شده و بعید است کسی به یاد بیاورد که او به دنبال چه رویایی جان خود را از دست داده است.
زمان یلچین که دیماه در تهران بازداشت شده است، به دلیل ورود غیرقانونی به کشور محاکمه و به پنج سال حبس محکوم شده اما بعد از طی نیمی از این مدت آزاد و از ایران اخراج شده است.
ماجرای سلیمه، آدریان و زمان، خوشبختانه به عملیات تروریستی در ایران یا افغانستان ختم نشده است اما جریان ورود این سه به کشور نشان میدهد که علیرغم همه کنترلها، خطر آنقدرها هم از کشور دور نیست.
داعش ممکن است برای جهان غرب موضوعی تمامشده باشد اما هستههای آن هنوز اطراف مرزهای ما در حال فعالیتند.
کنترل ۶۰۰۰ کیلومتر مرز زمینی و ۲۸۰۰ کیلومتر مرز دریایی کار بسیار سختی است و عبور و مرور غیرقانونی از این مرزها هم چندان سخت نیست.