آغاز عصر عدم قطعیت‌های ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی؛

استراتژی دوگانه پوتین برای ادامه جنگ اوکراین

کدخبر: ۴۸۷۹۵۰
به نظر می‌رسد که پوتین در حال آماده شدن برای یک استراتژی دو وجهی است شکست ارتش اوکراین در شرق، این کشور و فشار به ناتو با سیل پناهجویان.
استراتژی دوگانه پوتین برای ادامه جنگ اوکراین

به گزارش اقتصادنیوز و به نقل از اکوایران،  جنگ در اوکراین با این تصور از سوی ولادیمیر پوتین آغاز شد که در کم‌تر از یک هفته کیف تصرف ارتش روسیه در خواهد آمد، اما با گذشت بیش از شش هفته از آغاز عملیات تجاوز نظامی، روس‌ها هنوز موفق به تصرف هیچ یک از شهرهای بزرگ اوکراین نشده‌اند. در این شرایط بحث پیرامون سرنوشت جنگ به مهم‌ترین موضوع مورد بحث در میان تحلیل‌گران مبدل شده است. توماس فریدمن، ستون‌نویس مشهور روزنامه نیویورک‌تایمز، با انتشار یادداشتی با عنوان «چگونه با یک ابرقدرت که توسط یک جنایتکار جنگی رهبری می‌شود کنار بیاییم؟» ضمن پیش‌بینی استراتژی پوتین برای پیش بردن جنگ، سناریوهای متقابل غرب را بررسی کرده است.

فروریختن نظم پساجنگ‌سرد

به سختی می‌توان باور کرد، اما اکنون غیرممکن است که بتوانیم منکر شویم که سازوکار گسترده‌ای که از پایان جنگ سرد بخش بزرگی از جهان را باثبات و شکوفا نگه می‌داشت، با تهاجم ولادیمیر پوتین به اوکراین به طور جدی درهم‌شکسته شده است.

از جهاتی، بخشی از این سازوکار بر توانایی غرب برای همزیستی با پوتین استوار بود –در این چارچوب او در نقش «پسر بد»، محدودیت‌های نظم جهانی را به نمایش می‌گذاشت، اما هرگز آن‌ها را در مقیاسی وسیع زیر پا نمی‌گذاشت.

از پسر بد به جنایت‌کار جنگی

اما با تهاجم بی‌دلیل پوتین به اوکراین، تخریب بی‌محابای شهرها و کشتار دسته‌جمعی غیرنظامیان اوکراینی، او از «پسر بد» به «جنایتکار جنگی» تبدیل شد.

هنگامی که رهبر روسیه -کشوری که مشتمل بر 11 منطقه زمانی، با منابع عظیم نفت، گاز و مواد معدنی و دارای بیش‌ترین کلاهک‌های هسته‌ای در دنیا- یک جنایتکار جنگی است و باید از این پس با او به عنوان یک چهره منفور رفتار شود، می توان گفت دنیایی که می‌شناسیم عمیقاً تغییر کرده است هیچ چیز نمی‌تواند همیشه عملکرد ثابتی داشته باشد.

آغاز عصر عدم قطعیت‌های ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی

چگونه جهان یک سازمان ملل متحد کارآمد خواهد داشت در حالی که کشوری به رهبری یک جنایتکار جنگی در شورای امنیت می‌تواند هر قطعنامه‌ای را وتو کند؟ چگونه جهان به دنبال ابتکار جهانی موثری برای مبارزه با تغییرات اقلیمی باشد در حالی که نمی‌تواند با بزرگ‌ترین کشور روی کره‌زمین همکاری کند؟ چگونه ایالات متحده به صورت نزدیک با روسیه در مورد توافق هسته‌ای ایران کار کند، در حالی که ما به مسکو اعتماد نداریم و به سختی با آن ارتباط برقرار می‌کنیم؟

چگونه می‌توانیم کشوری به این بزرگی و قدرتمند را منزوی و سعی کنیم آن را تضعیف کنیم، در صورتی که می‌دانیم فروپاشی این کشور خطرناک‌تر از قوی‌تر شدنش است؟ و در حالی که روسیه‌ی تحت تحریم یکی از بزرگ‌ترین صادرکنندگان نفت، گندم و کود در جهان است، چگونه قیمت‌های جهانی غذا و سوخت را متعادل کنیم؟

پاسخ این است که نمی‌دانیم. که در واقع راه دیگری برای گفتن این حقیقت است که ما وارد دوره‌ای از عدم قطعیت ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی می‌شویم که از سال 1989 – و حتی شاید 1939- به بعد با آن ناآشناییم.

ناکامی‌های پوتین

و البته انتظار داریم که اوضاع پیش از بهتر شدن بدتر شود، زیرا پوتین اکنون مانند یک حیوان زخمی در گوشه قفس است. او نه تنها در حمله به اوکراین بسیار اشتباه کرد. بلکه عکس آن چیزی را که می‌خواست به دست آورد.

پوتین گفته که باید به اوکراین رفت تا ناتو را از روسیه دور کند، اما جنگ او نه تنها اتحاد نظامی راکد غربی را دوباره تقویت کرده ، بلکه همبستگی ناتو و نوسازی تسلیحات را تا زمانی که پوتین در قدرت است - و احتمالاً تا یک نسل دیگر پس از آن-  تضمین کرده است.

پوتین گفته که باید به اوکراین رفت تا حاکمیت نازی‌ها در کیف را در هم بکوبد و مردم اوکراین و قلمروشان را به آغوش مادر روسیه بازگرداند. اما در عوض، تهاجم او اوکراینی‌ها -حتی برخی از اوکراینی‌های سابقاً طرفدار روسیه- را به دشمنان سرسخت روسیه -برای حداقل یک نسل- تبدیل کرده و تمایل اوکراین را برای مستقل شدن از روسیه و عضویت در اتحادیه اروپا افزایش داده است.

پوتین فکر می‌کرد که با تسلط بر اوکراین از سوی غرب، احترام مناسبی را نسبت به قدرت نظامی روسیه کسب خواهد آورد -و به این توهین پایان دهد که روسیه، با اقتصاد کوچک‌تر از ایالت تگزاس، فقط «پمپ بنزینی با سلاح‌های هسته‌ای» است. در عوض، ارتش او نمایشی ناتوان و وحشی به جا گذاشت که نیاز به استخدام مزدورانی از سوریه و چچن دارد تا بتواند موقعیت خود را حفظ کند.

پوتین که مرتکب اشتباهات فاحشی شده و به ابتکار خود این جنگ را آغاز کرده، باید ناامید باشد تا نشان دهد که چیزی به دست آورده است – دست‌کم با کنترل بلامنازع شرق اوکراین، از منطقه دونباس، جنوب تا اودسا در سواحل دریای سیاه اوکراین و ارتباط با کریمه. و او مطمئناً قصد دارد تا 9 می –19 اردیبهشت هم زمان با رژه بزرگ سالانه روز پیروزی مسکو- به آن دست یابد و به عنوان یادآور پیروزی روسیه بر نازی‌ها در جنگ جهانی دوم - روزی که ارتش روسیه بزرگ‌ترین پیروزی تاریخ خود را به یاد می‌آورد- جلوه دهد.

استراتژی دووجهی پوتین

بنابراین، به نظر می‌رسد که پوتین در حال آماده شدن برای یک استراتژی دو وجهی است. اول، او نیروهای متفرق خود را دوباره جمع می‌کند و آن‌ها را بر تصرف کامل و حفظ پیروزی نظامی کوچک‌تر متمرکز می‌کند. دوم، او سرکوب و تجاوز سیستماتیک را دوچندان می‌کند -کوبیدن مداوم شهرهای اوکراین با راکت و توپخانه برای ادامه ایجاد تلفات و پناهندگان و تا آن‌جا که می‌تواند ویرانی اقتصادی به جا بگذارد.

او به وضوح امیدوار است که استراتژی اول ارتش اوکراین را حداقل در شرق، در هم بشکند، و استراتژی دومی ناتو را شکست خواهد داد، زیرا کشورهای عضو آن تحت فشار این همه پناهنده قرار گرفته و کی‌یف را تحت فشار قرار می‌دهند تا به پوتین برای توقف جنگ هر چه را می‌خواهد بدهد . بنابراین، به نظر می‌رسد اوکراین و ناتو به یک استراتژی متقابل مؤثر نیاز دارند.

چگونه پوتین را شکست دهیم؟

استراتژی متقابل باید سه ستون داشته باشد. اولین مورد حمایت دیپلماتیک از اوکراینی‌ها –در صورت تمایل به مذاکره با پوتین- است، و هم‌چنین حمایت از آن‌ها با بهترین تسلیحات و آموزش اگر می‌خواهند ارتش روسیه را از هر وجب از خاک خود بیرون کنند. دوم این که باید تاکید داشت که جهان در حال جنگ «با پوتین» و «نه با مردم روسیه» است -درست برعکس آن‌چه پوتین به آن‌ها می‌گوید. و سوم این است که باید به اعتیاد به نفت -منبع اصلی درآمد پوتین- را پایان داد.

شاید این‌ها باعث سرنگونی پوتین شود. هر چند سقوط پوتین می‌تواند منجر به این شود که فردی بدتر در راس کرملین قرار گیرد و یا منجر به هرج ومرج و فروپاشی طولانی مدت شود. باید دانست که فقط مردم روسیه حق و توانایی تغییر رهبر خود را دارند. اما این کار آسان نخواهد بود زیرا پوتین، یک افسر سابق کی‌جی‌بی -که توسط بسیاری دیگر از افسران اطلاعاتی سابق محاصره شده- تقریباً غیرممکن است که از محل خارج شود.

اما در اینجا یک سناریو ممکن است: ارتش روسیه یک نهاد افتخارآفرین است، و اگر به شکست‌های فاجعه‌بار در اوکراین ادامه دهد، می‌توانم شرایطی را تصور کنم که یا پوتین بخواهد رهبری ارتش خود را از بین ببرد - تا آن‌ها را قربانی شکست خود در اوکراین کند- یا ارتش که می‌داند این اتفاق می‌افتد، ابتدا سعی می‌کند پوتین را برکنار کند. هیچ گاه روابط گرمی میان ارتش و نهادهای امنیتی وجود نداشته است.

در مجموع، داشتن رهبر بهتری از سوی مردم روسیه، شرط لازم برای ایجاد نظم جهانی جدید و انعطاف‌پذیرتری است تا جایگزین نظم پس از جنگ سرد شود، که پوتین اکنون آن را در هم شکسته است.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    اخبار بیشتر در سرویس اقتصادی
    کارگزاری مفید