چراغ سبز اردوغان به علی اف / اشتباه اوکراین در جمهوری آذربایجان تکرار میشود؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از همشهری آنلاین، افزایش شکافها و اختلافات میان جمهوری آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران را میتوان پرتنشترین سطح مناسبات دو کشور طی بیش از سه دهه گذشته، یعنی بعد از استقلال جمهوری آذربایجان در شهریور ۱۳۷۰ دانست.
تنش، جنگ لفظی، اقدامات دیپلماتیک و رزمایشهای نظامی تحریکآمیز جمهوری آذربایجان علیه ایران، همچنان بادامه دارد. چند ماه گذشته است اما تنشهای میان دو کشور نه تنها فروکش نکرده، بلکه طی چند هفته اخیر گستردهتر هم شده است. در این میان رویکردهای متفاوتی نیز نسبت به آینده تنشها میان دو کشور مطرح شده و از این رو اتخاذ تصمیمات هوشمندانه از سوی دستگاه دیپلماسی کشورمان بیش از هر زمان دیگری ضروی است.
برخی بر این باورند که آذربایجان ممکن است اشتباه اوکراین را در اعتماد به غرب تکرار کند والبته تاکید دارند که ایران باید برخورد قاطع داشته باشد.
دعوای ایران و آذربایجان از کجا شروع شد؟
فرشید باقریان کارشناس مسائل قفقاز معتقد است که آقای علیاف اینجا دچار ترس و وحشتی شده است چرا که در دور جدید نظم نوین جدیدی در حال رخ دادن است که بخشی از آن اتحاد ایران و عربستان است و نظم نوین خاورمیانه محسوب میشود. علی اف ممکن است از این فرآیند صلح، بازیافتی از مناطق از دست رفته نداشته باشد و تمام اینها نشان میدهد که اسرائیل به دنبال تنش است.
پشت پرده حمله پهپادی اخیر به فرودگاه سلیمانیه/ تشدید تنش میان ترکیه و عراق
در ادامه گفت و گوی همشهری آنلاین با فرشید باقریان مدیرگروه قفقاز و انجمن مطالعات غرب آسیا را بخوانید.
آیا علیاف به دنبال کشاندن ایران و آذربایجان به سوی جنگ است؟
جمهوری آذربایجان دولت پراکسی (government by proxy) میدانیم، دولت پراکسی دولتی است که سیاست خارجی آن متعلق به خودش نیست یا اینکه در سیاست خارجی به صورت خاص تصرفی ندارد. از جهتی هم به واسطه تحولاتی که در منطقه وجود دارد آقای علیاف در موقعیتی است که در درون یک روند جنگ پراکسی قرار دارد.
وقتی برآیند نیروی خارجی کنار هم قرار میگیرد، ممکن است اتفاقاتی بیفتد که از تصرف شما خارج باشد. برای مثال وقتی ریزگرد از بیرون مرز وارد کشور میشود، این در تصرف شما نیست. اتفاقاتی هم که در درون آذربایجان میافتد مانند ریزگرد است. یک انتخابات بسیار سخت در ترکیه در ۱۵ اردیبهشت امسال پیش روی داریم که آقای اردوغان ممکن است شانس انتخاب مجدد را از دست بدهد.
مطمئن باشید که آقای علیاف هم به این انتخابات حساس است و اگر بداند ممکن است یکی از هم پیمانان خود یعنی شریک نظامی خود را از دست دهد و یا دولت بعدی در خصوص پیمان شوشا که بین آقای اردوغان و آقای علیاف امضا شده است، خیلی متعهد نباشد، الان جنگی را علیه ایران و همسایگان آغاز نخواهد کرد. چون جنگ یک توانایی و قدرت و برابری قدرت نیاز دارد که در حال حاضر در تصرف آقای علیاف نیست.
ولی برای باز پسگیری منطقه ناگورنو در قرهباغ شمالی، بهترین فرصت را میبیند که در حال حاضر اگر آقای اردوغان بعد از انتخابات نباشد، بهتراست از فرصت استفاده کند و اینکار را انجام دهد.
به عکس به این مسئله هم میتوان فکر کرد، آقای اردوغان هم برای اینکه در انتخابات یک پیروزی حماسی به دست آورد و میزان آرای خود را به دلیل زلزله عظیمی که رخ داد، نارضایتی که به وجود آمد، اعتصاب شرایط پیچیدهای که به وجود دارد، بتواند مقداری شرایط حماسی به وجود آورد، شاید او هم چراغ سبزی نشان داده باشد که آقای علیاف به دنبال حمله به مناطق کوهستانی و شمالی قره باغ باشد که بتواند آنجا را بازپس گیرد. یعنی مشوق آقای علیاف از درون نیست از بیرون از مرزهای خود است.
مسئله دیگر اسرائیل است. اسرائیل هم در حال حاضر آقا نتانیاهو با روی کار آمدن راستگرایان افراطی که مورد تایید حتی جمعیت درون سرزمین اشغالی هم نیست، وارد یک گرداب سیاسی شده است و این گرداب سیاسی باعث شده که آقای نتانیاهو را مجبور کند از سیاست خارجی وام بگیرد و در سیاست داخلی از آن استفاده کند، در حال حاضر آقای نتانیاهو در هر دو سیاست مغضوب شده در هم در داخل و هم در خارج.
با توجه به حمله به خاک لبنان و نوار غزه و حملاتی که به خاک سوریه انجام دهد، به نوعی این عملیات ناشی از سرگردانی سیاست خارجی است. یعنی اسرائیلی که بسیار آسیب پذیر است و ۲۵ هزار کیلومتر مساحتش باشد، هیچ وقت نمیآید با چند کشور خود را درگیر کند. بنابراین این نشان میدهد که این سرگردانی وجود دارد.
مضاف بر این شکاف عظیمی بین سیاست خارجی آمریکا و اسرائیل درباره مسئله هستهای ایران به وجود آمده است. به همین دلیل همگنی از بین رفته است و حتی رئیس ستاد مشترک اسرائیل هم اعلام کرده است که ما به تنها قادر به حل این مسئله هستیم و نیازی به آمریکا نداریم.
یعنی در واقع زمانی که اسرائیل بدون دستور آمریکا در دورانهای دیگر ریاست جمهوری، حرکتی در منطقه انجام نمیداد، اکنون دنبال این است که به تنهایی اقداماتی صورت دهد.این نشان میدهد که اسرائیل به انزوا کشیده شده است. و چون اسرائیل توانایی کامل را ندارد و آسیبپذیری آن از جانب ایران بالاست، مجبور میشود در مناطقی که اتحاد استراتژیک و مشترک دارد و جز متفقین است، تحرکاتی به وجود آورد، که بتواند موضع ایران را ضعیف کند یا اگر نتواند، ایران را در یک موضع حمله یا جنگ پیشگیرانه قرار دهد یعنی همان کاری که پسر جورج بوش انجام داد و بعد از ۱۱ سپتامبر به عراق حمله کرد. یعنی به نوعی ایران را وادار کنند، ایران پیشدستی کند. برای مثال رئیس مجلس آذربایجان اعلام کرد که رابطه با اسرائیل به کسی ارتباطی ندارد. همانطور که رابطه ما با ارمنستان به کسی ارتباطی ندارد. اما آنها به رابطه ما با ارمنستان اعتراض میکنند، اما در رابطه خود با اسرائیل به ما حق اعتراض نمیدهند.
ما در سیاست خارجی نمی توانیم دولتها را مجبور کنیم به کسی رابطه داشته یا نداشته باشند، این حق دولتهاست؛ اما ما درباره تهدید صحبت میکنیم، از رابطه صحبت نمیکنیم. در واقع ما از نبود رابطه صحبت میکنیم. همین نبود رابطه باعث گمانهزنی و گمانه زنی باعث ناامنی میشود و باعث میشود دو کشوری که اشتراکات زیادی با هم دارند بینشان تنش به وجود بیاید. و میشود گفت که رابطه ما با جمهوری آذربایجان درحد اینگیجمنت است اما تنش کامل دارد. این تنش اگر کنترل نشود، قطعا از کنترل خارج خواهد شد.
آیا آذربایجان هم ممکن است که اشتباه اوکراین را تکرار کند و به عنوان ابزاری برای غرب عامل ایجاد جنگ در منطقه شود؟
اشتباه اوکراین در آذربایجان تکرار نمیشود. ما آذربایجان را یک دولت پراکسی میدانیم اما اوکراین دولت پراکسی نیست و اوکراین قربانی برآیند نیروهای غرب و شرق شد. اما چیزی به عنوان برآیند نیروهای شرق و غرب در آذربایجان نداریم.
ما به عنوان حزب خارجی به دنبال اغماض هیچ دولت و سرزمینی نیستیم. ما کوچکترین دولتها را نیز به رسمیت میشناسیم. اما آذربایجان کاری که انجام میدهد این است که برآیند نیروهایی که باعث آرامش میشوند، را تبدیل به تنش میکند. این تنش چگونه به وجود میآید؟ ما در آستانه یک جنگ جهانی سوم و یک جنگ هستهای هستیم. این جنگ جهانی سوم به واسطه به واسطه جنگ اوکراین صورت گرفته است. روسیه به دنبال یک حمله بزرگ است و در ماه می امکان دارد این اتفاق بیفتد، چون در حال تجمیع نیروهاست، خدمت سربازی بالای ۱۸ سال را اجباری کرده و برخی از پایگاهها را تخلیه کرده و تخلیه پایگاهها، قدرتهای متافیزیکی به آذربایجان داده است.
یعنی در تصور آذربایجان ممکن است برخی از پایگاههای روسیه در ارمنستان و سوریه تخلیه شود و اسرائیل به دنبال این باشد که آنها را تصرف کند یا نیروهای نیابتی خود را در آنجا قرار دهد. تقریبا این مسائل متافیزیکی است و در عمل اتفاق نمیافتد، چون اکثر پایگاهها که در شمال روسیه تخلیه میشود را ایران تحویل میگیرد.
درست است که ما در اقتصاد قربانی دوم جنگ اوکراین هستیم، اما به واسطه اتحاد استراتژیکی که با روسیه داریم و به واسطه جنگ اوکراین در منطقه قدرتمند شدهایم.
آقای لاوروف هم درخصوص پا درمیانی چین در مورد صلح اوکراین جملهای استفاده کرده و گفت است که اگر نظم نوین جهانی بدون تک قطبی بودن آمریکا اعمال نشود، ما پای میز مذاکره نخواهیم نشست و جنگ ادامه خواهد داشت.
حال آذربایجان از این مسئله استفاده میکند، یعنی از همین جمله آقای لاوروف به اینجا میرسیم که آنها به دنبال نظم نوین جهانی هستند، اما باید قبل از آن باید به مساله قرهباغ بپردازند.
به همین دلیل آقای علیاف اینجا دچار ترس و وحشتی شده است چرا که در دور جدید و نظم نوین جدیدی در حال رخ دادن است که بخشی از آن اتحاد ایران و عربستان است و نظم نوین خاورمیانه محسوب میشود، ممکن است از این فرآیند صلح، بازیافتی از مناطق از دست رفته نداشته باشد و تمام اینها نشان میدهد که اسرائیل به دنبال تنش است.
از سویی دیگر هم آذربایجان هم دنبال بازپسگیری مناطق خود است، انتخابات سخت ترکیه در پیش است، و رویارویی برآیند ملیگرایان در خود ارمنستان که مهمترین مسئله است. ملیگرایان خیلی به دنبال توافق با ترکیه و باز شدن مرزها نیستند. خیلی از ملی گریان ارمنستان مخالف هستند و هنوز از نسل کشی ارامنه توسط دولت عثمانی در راس تفکر متافیزیکی ارمنستان وجود دارد.
پیش از این ایران سعی میکرد یک موازنهای بین روابط ایران و آذربایجان و ارمنستان برقرار کند که هر دو همسایه از این مسئله خشنود باشند. اما با توجه به تنشی که بین آذربایجان و کشور ما به وجود آمده است ممکن است ایران از این مسئله عدالت در روابط سیاسی و روابط خارجی دست بردارد و برگردد به روابط اصلی که با ارمنستان دارد و آن را از حد خود هم قویتر کند.
به نظر شما ایران باید به این رفتار استراتژیک خود ادامه دهد یا باید با علیاف برخورد قاطع کند؟
جالب اینجاست که ما اعتقاد داریم ایران هنوز رفتار خاصی در قبال قفقاز و آسیای میانه نداشته است. حتی با وجود اختلافات دیرینه رفتار ایران مسامحه بوده است.
و این رفتار تا جنگ ۴۴ روزه قره باغ هم در حد مسامحه بوده است. به دلیل برخی قرابتها که با آذربایجان داریم، ایران آن را سرلوحه سیاست خارجی قرار داده است. شاید باید ما رفتاری مبتنی بر واقعگرایی انجام میدادیم که این کار را نکردیم.