برجام؛ نه مُرده نه زنده
به گزارش اقتصادنیوز، بنبست در مذاکرات احیای برجام، بسیاری از تحلیلگران را با ایده خاتمه برجام مواجه کرده است. مرتضی حسین، تحلیلگر برجسته اینترسپت با انتشار یادداشتی با عنوان "پدر مغرور: چگونه جو بایدن بانی ایران هستهای شد" ضمن یادآوری مخاطرات شکست احتمالی مذاکرات با نقد عملکرد جو بایدن در این رابطه، او را مقصر اصلی پدید آمدن این وضعیت معرفی و به سرزنش او پرداخته است.
مسیری غیرقابل بازگشت
جو بایدن برای به انجام رساندن هر کدام از دستور کار داخلی خود به شدت تلاش کرده است. با این حال، یک نتیجه وجود دارد که او میتواند مستقیماً برای آن اعتبار قائل شود، دستاوردی که به دلیل انگیزههای سیاسی ناشایست واشنگتن، تقریباً بدون مخالفت به آن دست یافت.
در اکوایران ببینید : چرا سفر نانسی پلوسی به تایوان اهمیت دارد؟
پس از چندین دهه کشمکش بر سر برنامه اتمی ایران، اکنون شاید تهران در انتظار بستن آخرین پیچها برای رسیدن به آستانه هستهای باشد –حتی ترورها، خرابکاریها یا حتی حملات هوایی که میتواند به طور قابل توجهی ظرفیت هستهای این کشور را مختل کند، به نظر میرسد این مسیری بازگشتناپذیر باشد.
نه مرده، نه زنده!
مسیر ایران به سمت هستهای شدن، برای این کشور یک انتخاب است، اما در این مسیر امتناع لجوجانه بایدن برای مصالحههای لازم برای احیای توافق هسته ای 2015 کمک فراوانی کرده است. دونالد ترامپ، سلف بایدن، از توافق خارج شد و بایدن با شعار بازگشت دوباره به توافق وارد کارزار انتخاباتی شد. با این حال، زمانی که فشارها بر او زیاد شد، بایدن از لغو اقدامات تهاجمی ترامپ خودداری کرد.
به سختی میتوان گفت که توافق هستهای به طور قطعی به پایان راه خود رسیده، زیرا روی کاغذ، هر دو طرف میتوانند به طور معجزهآسایی در هر زمانی به توافق برسند. میتوان توافق را دقیقاً مثل یک زامبی توصیف کرد: کاملاً مرده نیست، اما قرار نیست زندگی دوباره در آن دمیده شود.
برت مک گورک، هماهنگکننده امور خاورمیانه کاخ سفید، چهارشنبه گذشته به گروهی از اعضای یک اتاق فکر گفت که بازگشت به توافق در آینده نزدیک «بسیار بعید» است. این در حالی است که جوزپ بورل، دیپلمات ارشد اتحادیه اروپا گفته: «به این نتیجه رسیدهام که فضا برای سازشهای مهم جدید تمام شده است». او افزود که اگر خواهان به جلو رفتن هستیم، اکنون هر دو طرف باید توافق روی میز را امضا کنند. اما مشکل اینجاست که هم آمریکاییها و هم ایرانیها توافق روی میز را غیرقابل قبول میدانند.
چه کسی مستحق سرزنش بیشتر است؟
در این میان، آمریکاییها مستحق سرزنش بیشتری هستند: در وهله اول این ایالات متحده بود که توافق را نقض کرد. اکنون، هر دو طرف -و همچنین کشورهای منطقه- در بحبوحه ادامه پیامدها، وضعیت بدتری خواهند داشت.
شاید جالبترین بیانیه درباره مرگ توافق هستهای از جایی منتشر شده که رهبری سیاسی آن بیشترین تلاش را برای کشتن آن انجام داد: اسرائیل!
در مقالهای که هفته گذشته در مجله تایم منتشر شد، ایهود باراک، نخستوزیر سابق اسرائیل، ادعای خود را در مورد اینکه چرا با پایان توافق، بدترین ترس اسرائیل از ایران هستهای اکنون به واقعیت تبدیل میشود، را بیان کرد. او مدعی شد: «این تابستان، ایران بالفعل به یک کشور هستهای آستانه تبدیل خواهد شد» و افزود که برنامه غنیسازی اورانیوم ایران اکنون به نقطهای پیش رفته است که دیگر نمیتوان آن را با حملات نظامی یا خرابکاری به عقب انداخت .او نوشته با وجود کمپین «فشار حداکثری» ترامپ، پیشرفت هستهای ایران ادامه یافت و برنامههای غنیسازی تهران اکنون فراتر از نقطهای است که بتوان به طور مؤثر مورد هدف حملات خارجی قرار داد.
تغییر لحن مشهود تهران
ایران بارها تاکید کرده که بمب هستهای نخواهد ساخت -و احتمالاً به این زودیها این کار را نخواهد کرد. توانایی حفظ قابلیت انکار قابل قبول برای دولت ایران نیز مهم است که میخواهد از مزایای یک بازدارنده هستهای بدون تحمل تنشهای سیاسی برخوردار باشد.
اخیراً یکی از مقامات ارشد ایرانی ضمن اشاره به اینکه تصمیمی برای ساخت سلاح وجود ندارد، گفت که ایران در واقع «توان فنی ساخت بمب هستهای» را دارد. این اظهارات بعداً توسط رئیس سازمان انرژی اتمی ایران هم تکرار شد که نشان دهنده تغییر قابل توجهی در لحن نسبت به اظهارات گذشته بود که به وضوح حتی با احتمال ساخت سلاح هسته ای مخالف بود.
بدترین واکنش ممکن بایدن
پاسخ بایدن به همه این رویدادها بدترین واکنش بوده است: ناامید کردن پایگاه طرفدار دیپلماسی خود در حالی که نتوانسته است دشمنان سیاسی خود را هم آرام کند.
توافق هستهای محصول مصالحه دیپلماتیک دولت اوباما بود که البته بایدن هم معاون آن بود. پس از روی کار آمدن، بایدن یک فرصت سیاسی بزرگ برای بازگشت به پایبندی ایالات متحده به توافق داشت، آن هم در شرایطی که ایرانیها علیرغم کمپین فشار حداکثری ترامپ همچنان به آن پایبند بودند.
در عوض، به دلیل ترس آشکار از خشم مخالفان سیاسی خود، بایدن ضعیف ظاهر شد و از بازگشت فوری به توافق خودداری کرد – در حالی که مقامات ایرانی نشان دادند که پس از روی کار آمدن او آماده احیای توافق هستند. به دلیل فشارهای سیاسی داخلی، بایدن به جای اینکه با حسن نیت پیشنهادی برای ورود مجدد به توافق داشته باشد، به بازیهای سختی تن داد. حالا، به نظر می رسد که او آمادگی ادامه هیچ یک از آنها را ندارد.
در راستای منافع آمریکا
در دنیای واقعی، خارج از بحثهای سرگرمکننده سیاست آمریکا، ایران در آستانه هستهای شدن، احتمالاً برای نسلهای آینده، تصمیمگیری ایالات متحده در منطقه را محدود خواهد کرد. ایالات متحده از نظر فنی میتواند یک جنگ تمام عیار علیه ایران به راه بیندازد، اما تمایل کمی در میان نخبگان ایالات متحده برای آغاز چنین درگیری گسترده وجود دارد.
مردم آمریکا حتی کمتر از آن حمایت میکنند. پس از دو دهه طاقت فرسا درگیری در جنگهای بیهوده در خاورمیانه، ایده شروع یک جنگ دیگر با کشوری با وسعت بیش از دو برابر عراق برای هر رئیسجمهوری از نظر سیاسی یک بمب فعال خواهد بود.
ایالات متحده در حال حاضر خود تا حد زیادی در یک منازعه داخلی طولانیمدت خود گیر کرده است. مذاکره با ایران اغلب توسط رهبران ایالات متحده به عنوان لطفی به جمهوری اسلامی توصیف میشد. با این حال، واقعیت این بود که این توافق در خدمت منافع مشروع ایالات متحده بود: جلوگیری از گسترش رقابت هستهای در خاورمیانه، در حالی که آمریکاییها از یک درگیری مسلحانه دیگر در منطقه دور میکنند.
ضعف و بلاتکلیفی بایدن و خلق یک تراژدی
به گفته ایهود باراک و بسیاری دیگر از مقامات سیاسی و اطلاعاتی فعلی و سابق اسرائیل -و برخلاف اظهارات بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر دیرینه اسرائیل و حامیانش در ایالات متحده که تمایل به حمایت سازمانهای لابی اسرائیل دارند- این توافق در خدمت منافع اسرائیل نیز بود. تامیر پاردو، مدیر سابق موساد گفته خروج از این توافق چیزی کمتر از یک «تراژدی» نبود.
این تراژدی اکنون - زیر نظر جو بایدن- در حال تبدیل شدن به یک واقعیت ملموس است. اگرچه ترامپ روندی را آغاز کرد که ما را به این نقطه رساند، اما تنها به لطف آمیزهای از ضعف و بلاتکلیفی بایدن بود که اکنون به جای اینکه ایران را به لحاظ اقتصادی به غرب نزدیک کند، احتمالا جهان را در آستانه خاورمیانهای هستهای قرار داده است. بایدن در این مورد باید فقط خودش را مقصر بداند. او در مقام یک رئیس جمهور دستاورد زیادی نداشته است، اما به نظر میرسد یک دستاورد میراثی خواهد داشت که باید به آن نگاه کرد: بانی ایران هستهای.