پاسخ به اظهارات جواد طباطبایی
به نام یزدان پاک
استاد ارجمند و اندیشمند بزرگوار جناب دکتر طباطبایی
درود و عرض ادب
درود و احترام، شما را در کنار دکتر حسین بشیریه از افتخارات جامعه دانشگاهی ایران معاصر در ساحتِ ادبیات سیاسی می دانم و می خوانم. به وجود بزرگانی چون شما فخر می کنم، و احترام شما را بر خود واجب می شمارم. چرا که از شما آموخته ام و بر من حق سروری دارید.
من نیز مانند بسیاری نگران ایران فردا وو فردای ایرانم، به خود و همه ی دوستداران ایران فردا و فردای ایران به عنوان یک هم وطن، حق می دهم که به فکر ایران آینده باشند و برای آینده ی ایران پنداشت ها و پنداشته های خود را بیان کنند. از شما هم سپاسگزارم که امید به خواست یزدان آفریننده، نگرانی تمامیت ارضی ایران عزیز دارید و شاید به همین دلیل برآشفته شده اید.
استاد عزیز می دانید که در ادبیات سیاسی، «افکار عمومی» در دو سطح نخبگان و توده ها تقسیم بندی می شود و تنها این نخبگان علمی یا دانشگاهیان به قله نشسته دانایی در این ساحت نیستند که می توانند به سخن و ارائه نظر بپردازند. این بنیاد دیکتاتوری است. نماینده «اخلاق ـ اشرافی» است. اخلاقی که خود را در بلندای دانایی می داند و دیگران را در کوهپایه ی این بلندی پرژرفا در دامنه ی وجودی خود، موجودیت می بخشد. ما این معنا را در در تاریخ این سرزمین اهورایی در لباس های گوناگون و در شاکله های رنگارنگ، تجربه کرده ایم عده ای را دیده ایم که خود را بر سریر معرفت و دانایی دیده اند، و برای دیگران حکم صادر کرده اند. آن ها هم گفتند:«هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد»؛ اما منظورشان از سخن، تنها سخنان خویش بود و مکان نیز بر بلندای تریبون های پرپله ی آن ها برای مشخص کردن تعیین تکلیف برای مردم دیده شده است.
افلاطون به دلیل نگاه اشرافی و دیدگاه معرفت شناسی اش، یعنی باور به گوناگونی ذاتی استعدادها و توان افراد معدودی برای ارتقاء به بالاترین مرتبه ی شناخت و لزوم فرمانروایی این افراد، با دموکراسی مخالف بود. افلاطون برای فیلسوف - شاه خود هیچ محدودیت از پیش تعیین شده ای قایل نبود. او فیلسوف شاه یا حاکم حکیم خود را همچون پزشکی می داند که برای بیمار خود هر آنچه صلاح بداند تجویز می کند و بیمار باید دستورات او را بی چون و چرا قبول کند. این حاکم حکیم بالاتر از قانون است. او در واقع قانونگذار است. امروز چنین دیدگاهی را درباره ی نظم جامعه با صفت تمامیت خواهی توصیف می کنند.
در بند نخست فرمایشاتتان به گونه ای سخن می گویید که برای من دانشجوی کوچک مکتب سیاست، بهت به همراه آورد جواد طباطبایی بزرگوارِ او که حسین بشیریه با نامه ای عالمانه من را به سویش فرستاد تا از او بیاموزم و نظریه قدرت خود را بر وی عرضه دارم تا نظر دهند، و به سان ایشان که مقدمه ای بر آن نوشت، مقدمه ای بر کتاب دیگرمن بنگارند. ولی افسوس او در حالِ مسافرت به فرانسه بود، و به سان استاد عزیزم بشیریه، آن ها را نخواند. اکنون آن اندیشمند بزرگ را می بینم که برای سخن گفتن و ابراز عقیده دیگران در قرن بیست و یکم مبلادی «توصیه» نامه ای از واشنگتن می نگارد.
جناب استاد عزیز، در اخلاقـ دموکراتیک بر خلاف این معنا همه آزادی سخن گفتن دارند. حق دارند سخن و نظر خود را در چارچوب قانونی برساخته از اراده عمومی یا آنچه ملی خوانده می شود، بیان کنند. خود استاد بزرگ اندیشه های سیاسی به ویژه در ایران هستید. ایران همیشه درگیر همین اخلاق اشرافی و دوری گزیدن از اخلاق دموکراتیک، بوده است.
در گذر از جامعه قبیله و اشرافی به جامعه نوین دولت شهری، با نهاده های تازه ی دموکراتیک و نظم جدید زندگی، به نظام اخلاقی تازه ای نیاز است. در جامعه قبیله ای و سنتی همه چیز توسط آداب و رسوم تعیین می شود و هر کس براساس یک نظم سامان یافته در جایگاه خاص خود قرار می گیرد. این سامان را به مثابه ی نظم مقرر از جانب خدایان و تقدس یافته به شمار می آورند. در چنین وضعیتی فرد در یک شبکه مشخص با جماعت هماهنگ می شود. همین اخلاق است که آریستوکراسی تبارسالارانه را به سمت الیگارشی کلپتوکراسی گرایانه می کشاند.
فرموده اید که :« سخنان آقای محمد خاتمی، رئیس جمهور اسبق، دربارۀ مطلوب بودن الگوی فدرالیسم برای ایران را، که در جمع اعضای شورای شهر ایراد شده بود، با شگفتی فراوان در رسانه ها خواندم. در آن سخنان آمده بود : «مطلوب ترین شیوۀ حکومت مردمی ادارۀ فدرالی است». من درست نمی توانم بفهمم که چرا رئیس جمهور پیشین، که باید بداند که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد، خطاب به اعضای شورای شهر دربارۀ مسائل کلان حاکمیتی کشور چنین مطلب مهمی را مطرح کرده است؟» و افزوده اید:
من درست نمی توانم بفهمم که چرا رئیس جمهور پیشین، که باید بداند که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد، خطاب به اعضای شورای شهر دربارۀ مسائل کلان حاکمیتی کشور چنین مطلب مهمی را مطرح کرده است؟» و افزوده اید:« آقای رئیس جمهور اسبق باید بداند که تصمیم گیری در چنین مواردی به هیچ وجه در صلاحیت اعضای شورای شهر نیست که مردم برای ادارۀ امور جاری شهر انتخاب می کنند و برحسب تعریف اگر صلاحیتی داشته باشند باید رسیدگی به امور جاری شهر باشد و، به این اعتبار، صلاحیتی برای مداخله در امور کشور ندارند. وانگهی، خود آقای رئیس جمهور اسبق چه صلاحیتی دارد که چنین بحث مهم حاکمیتی را با گروهی که آن ها نیز در این موارد فاقد صلاحیت هستند، در میان گذاشته است.
با پایان یافتن دوره ریاست جمهوری، رئیس جمهور نیز شهروندی بیش نیست و اگر نظری داشته باشد باید آن نظر را مستدل بیان کند و پاسخ بگیرد، اما بیان چنین مباحثی، در چنین سطح عامیانه ای، در مناسبت های سیاسی در شأن رجل سیاسی نیست»
جناب طباطبایی شما در واشنگتن و در مورخه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ برابر با ۸ می ۲۰۱۹ با چه صلاحیت حاکمیتی و حکومتی ای برای فرد دیگری در تهران تعیین تکلیف می فرمایید؟ من در ارتباط با گذار از اصلاحات و بیهوده بودن آن در همین تهران سال های ۱۳۹۰ سخن گفته ام و همین ۲۷ یک ۱۳۹۸ به صراحت و با صداقت کامل به ایشان باز گفتم. تیوری تحول خواهی و تمایز آن را با اصلاح طلبی، بیان نمودم و از اصلاح طلب نمایان کاسب کار و کاسب کارهای اصلاح طلب سخن به میان آوردم. از درد مردم و فقر دردآوری که نه طبقه ی در قعر فقر که طبقه متوسط را به قعر فقر می کشد، سخن به میان آوردم. از شصت و سه دقیقه ملاقات بیش از ۵۰ دقیقه شنید و پذیرفت و نگفت تو چه صلاحیتی داری که تفکر اصلاح طلبی منسوب به من و دوستان منتسب به من را زیر پرسش های نقادانه ی خود به چالش دعوت می نمایی. بلکه پذیرفت و گفت: «حساب اطرافیان من و اصلاح طلبان را از اصلاح طلبی جدا کنید ای کاش من از همان آغاز با شما و امثال شما مشورت می کردم». او اساسا اشتباهی رجل سیاسی در یک جامعه با جماعت دارنده ی اخلاق اشرافی است.
فرزانه اندیشمند و سرور گرامیم من را که درهمان اخلاق دموکراتیک ولی با حفظ اصالت های اصول آریستوکراتیک بنده ی خود بدانید چرا که آن که «به من کلامی آموخته باشد، من را بنده ی خود ساخته است». من به بندگی اهل علم و فضیلت فخر است، نه ارباب چیرگی و چکمه در هیبت های گوناگون اخلاق اشرافی. یادمان باشد اگر می خواهیم ایران آینده را بهتر و شایسته ی نام ایران برسازیم نیازمند گسترش اخلاق دموکراتیک و زمینه پروری برای تربیت آدم های دموکرات است. قبول کنیم که نه تنها فردی که روزگاری رأی بیست و یک میلیون ایرانی را داشته است هم؛ می تواند به مانند من شهروند کوچک ایران زمین به ارائه نظر بپردازد. البته هر که بامش بیش برفش بیشتر خواهد بود.
بقیه مطالب باشد برای متن بعدی در باب اصلاح و افساد، نقطه سیاه کارنامه اصلاح طلبی و نخبه سالاری ایرانی، و لزوم پس گرفتن سخن نسنجیده، و از همه مهم تر فدرالیسم از نوع واشنگتنی آن
پاینده باد نامِ بلند فرهنگ و تمدن ایرانی و تکاملِ آن پویا بادا
ارادتمند مهدی مطهرنیا
تهران، کرانه کن، ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۸ می ۲۰۱۹
منبع: پایش ایران