حملات تروریستی اخیر در افغانستان تامین کننده چه اهدافی است؟
به گزارش ایرنا، پس از اعلام راهبرد جدید نظامی آمریکا برای افغانستان و کشورهای جنوب آسیا در اواخر مرداد ماه امسال از سوی دونالد ترامپ رئیس جمهوری این کشور که در آن به شکل برجسته ای از دولت پاکستان در ارتباط با حمایتش از گروههای طالبان و پناه دادن به آنها در خاک کشورش انتقاد شده و از هندوستان نیز به عنوان رقیب سنتی پاکستان برای حضور موثرتر در افغانستان دعوت شده بود تحرکات امنیتی در میدان عمل توسط اغلب نقش آفرینان بیشتر شد.
در پی مواضع جدید آمریکا در برابر پاکستان به عنوان متحد ثابت آمریکا در ایجاد و حمایت مالی و تسلیحاتی نیروهای مبارز در برابر اتحاد جماهیر شوروی سابق در سال های 1980 میلادی تا 1991میلادی و اختصاص دهنده پایگاه پشتیبانی برای حمله غرب به رهبری آمریکا به افغانستان در سال 2001 میلادی برای سرنگون کردن دولت طالبان ؛ همه مخالفان این راهبرد از جمله پاکستان و طالبان به نوعی دست به اقداماتی زدند.
پاکستان که از برخورد کاسب کارانه آمریکا ناخرسند بود برای کاهش فشارهای آمریکا و خروج خود از انزوا؛ نخست حضور هند و افزایش نفوذ سیاسی و نظامی این کشور را در افغانستان غیر قابل تحمل اعلام کرد سپس از آمریکا به عنوان ایجاد کننده و حمایت کننده گروههایی مانند طالبان طی 25 سال گذشته نام برد و بعد حذف پایگاههای تروریست ها را کاری زمان بر خواند و در نهایت برای آن که نشان دهد خود او هم راضی به صلح است و نفوذ مستقیم و زیادی بر گروههای طالبان ندارد برای برگزاری نشست چهار جانبه پیشقدم شد.
«قمرجاوید باجوا» فرمانده ارتش پاکستان در سفر خود به کابل در 9 مهر ماه امسال به دولت افغانستان پیشنهاد کرد ؛ نشست چهارجانبه را که بعد از آخرین جلسه آن در اردیبهشت سال 1395 بیش از یکسال به تأخیر افتاده بود بار دیگر برای یافتن راه حل مشکل صلح در افغانستان برگزار کند.
قبل از برگزاری این نشست ، خبرهایی منتشر شد مبنی بر این که نماینده گروه طالبان نیز در آن حضور خواهد یافت اما طالبان حضور نماینده خود را در این نشست رد کرد که این خود به معنای عدم پذیرش روند گفت و گوهای چهار جانبه حداقل در این شکل است.
حال که نشست چهار جانبه عمان برگزار و بدون نتیجه مشخص خاتمه یافت و طالبان نیز بر شدت حملات افزوده اند، این سوال طبیعی است که افزایش حملات طالبان و داعش در افغانستان و تحمیل نا امنی و کشتار خونین بر ملت افغان با چه هدفی دنبال می شود و سود آن در نهایت برای کیست؟
برای رسیدن به یک پاسخ منطقی برای این سوال لازم است که بدانیم در عرصه بحرانی افغانستان فاعلان متعددی حضور دارند؛ از دولت مستقر تا مخالفان داخلی دولت فعلی ، از گروه های مسلح مخالف تا آمریکا و روسیه و همچنین کشورهایی مانند ایران ، هند ، پاکستان ، چین و حتی کشورهایی مثل عربستان و اروپا که همگی در این میدان آشفته به نوعی ایفاگر و نقش آفرین هستند.
اما بدون شک پرداختن به تمام این متغیرهای موثر بر مسئله افغانستان از حوصله این متن خارج است لذا باید به نگاهی اجمالی بر متغیبرهای موثرتر اکتفا کرد.
برخی کارشناسان مسایل نظامی و سیاسی افغانستان بر این باور هستند که دلایل زیادی برای افزایش حملات طالبان وجود دارد که از جمله آنها می توان به هماهنگی طالبان و پاکستان برای اثبات ادعای دولت اسلام آباد مبنی بر این که این دولت نفوذ چندانی بر گروه طالبان ندارد، می توان اشاره کرد.
سرهنگ «عتیق الله امرخیل» از جمله آگاهان نظامی افغان است که معتقد است همین حملات اخیر طالبان، پای رکس تیلرسون وزیر امور خارجه آمریکا را دیروز یکشنبه برای اولین بار قبل از سفرش به پاکستان، به افغانستان کشاند. وی معنای این سفر را این گونه تفسیر می کند که راهبرد جدید آمریکا در قبال پاکستان آن طور که پیش از این اعلام شد در عمل ناکام مانده است.
وی گفت که پاکستان در همان روزهای نخست اعلام راهبرد آمریکا برای افغانستان و کشورهای جنوب آسیا ؛ آن را محکوم به شکست دانسته و اکنون تلاش دارد آن را به همان سو که اعلام کرد سوق دهد.
این کارشناس گفت که از طرف دیگر پس از اعلام راهبرد آمریکا در افغانستان ، روسیه، ایران و چین نیز به این باور رسیده اند که آمریکا در تلاش برای ضربه زدن به طالبان است تا از تضعیف آنها امکان رشد و بقا را برای داعش در افغانستان فراهم سازد.
امر خیل تصریح می کند به همین دلیل این کشورها اگر حمایت های خود را از طالبان افزایش نداده باشند ، حداقل شدت مقابله با آنها را کاهش داده اند تا این گروه در برابر داعش و آمریکا سرپا بماند و برای تصدیق سخن خود می گوید ؛ روسیه بارها اعلام کرده است که داعش برای این کشور خطر است و از طالبان برای سرکوب داعش استفاده می کند.
به باور این کارشناس افغان، ایران و چین نیز داعش را برای خود خطر می دانند و با هماهنگی روسیه در تلاش ناکام ساختن راهبرد جدید آمریکا در افغانستان هستند که در عمل آن را خالق داعش در منطقه می دانند.
به گفته وی پاکستان در این میان به دنبال تفکر دیگری است ؛ این کشور قصد دارد به آمریکا بفهماند که طالبان تحت نفوذ پاکستان نیست و بطور مستقل عمل می کند و این کشور خواهان صلح در افغانستان است اما این افراد طالبان هستند که مستقل عمل می کنند و با سیاست های آمریکا مخالف هستند.
وی گفت رهایی زن و شوهر گروگان آمریکائی - کانادائی از چنگ شبکه حقانی در همین راستا صورت گرفت و دولت پاکستان این افراد که 5 سال قبل در افغانستان ربوده و به خاک پاکستان منتقل شده بودند را با اجرای یک برنامه رها کرد.
به گفته امر خیل آمریکا بلافاصله از این عمل ارتش پاکستان تقدیر کرد و آن را گام مهمی برای تقویت روابط و اعتماد سازی بین دو کشور دانست که این خود پیامدهای بازی دوگانه پاکستان را نشان می دهد.
وی تشریح می کند که اهداف افزایش حملات طالبان را باید از منظر این گروه هم دنبال کرد و می گوید بر این تصور است که طالبان می خواهد با افزایش حملات دست بالای خود را در درگیری ها اثبات کند تا در صورت نشستن پای میز گفت وگوی صلح از مواضع قویتری بر خوردار باشد و همچنین استقلال خود را از پاکستان یا کشور دیگری ثابت کند.
به اعتقاد او طالبان از طرف دیگر با افزایش ناامنی به دنبال خالی کردن عرصه سیاسی و اجتماعی جامعه افغانستان از نخبگان و سیاستمداران مستقل و به نوعی خاموش کردن آنها و ناامید کردن مردم و ناراضی ساختن آنها از شرایط موجود و برانگیختگی اجتماعی و در نهایت ایجاد هرج و مرج است تا خود را به عنوان ناجی به این اجتماع وامانده تحمیل کند.
گروه طالبان در بدو ظهور در سال 1994 نیز از همین سیاست بهره برد و در گرما گرم نبرد مجاهدین برای دست یافتن به قدرت در کابل، خود را عرضه کرد و با شعارهایی جذاب برای مردمی خسته از جنگ، وعده عدالت و امنیت داد و توانست در مدت کوتاهی 95 درصد خاک افغنستان را تصرف کند.
«عبدالطیف نظری» کارشناس روابط بین الملل و استاد دانشگاه در افغانستان نیز معتقد است که هدف اساسی طالبان از افزایش شدت حملات این است که در برابر راهبرد جدید آمریکا و افزایش حملات هوایی علیه این گروه، پیام روشنی به آمریکا و دولت افغانستان بدهد که بیان کننده استقامت و ظرفیت و توانایی آنها برای زمین گیر کردن نیروهای افغان و خارجی است.
او بر این باور است که نقش پاکستان را نمی توان نادیده گرفت و معتقد است بعد از آن که فشارهای آمریکا در این اواخر علیه پاکستان در قالب راهبرد جدید زیاد شد این کشور می خواهد به آمریکایی ها بفهماند که اگر این کشور در مسایل افغانستان و نبرد با تروریسم همکاری نکند آمریکا ناکام خواهد شد.
او این دوهدف را به عنوان اهداف مشترک طالبان و پاکستان مطرح می کند و تاکید دارد که در این بین نقش روسیه را نیز نمی توان نادیده گرفت.
به گفته این استاد دانشگاه، افزایش رویارویی روسیه و آمریکا بعد از جنگ سرد به شکل جدید به پیش می رود، و در افغانستان امروز روسیه نگران قدرت گرفتن داعش از طریق تضعیف طالبان است .
به گفته نظری روسیه نمی خواهد با قدرت گرفتن داعش حیات خلوت روسیه که در واقع همان کشورهای آسیای میانه است ناامن شود و برای جلوگیری از این کار با طالبان همکاری می کند.
البته وضعیت امنیتی در افغانستان به طور عام و در کابل مرکز این کشور به شکل خاص با توجه به این که بیش از چهار دهه دست به گریبان جنگ است با قبل از حملات داعش و طالبان تغییر محسوسی نکرده است هر چند بر شدت ایست و بازرسی های موجود افزوده شده است اما مردم عادی ناچار به ادامه زندگی هستند و به نوعی سازگاری را به ستوه آورده اند .
دیوارهای سیمانی و سیم خاردارها هنوز بر همان جای قبلی خود برقرار هستند و افرادی که توانایی اسکان خود و خانوادهایشان را در پشت این موانع دارند و از مزیت داشتن محافظ بهره مند هستند ، مانند همیشه سلامت می مانند و مردم بی دفاع به عنوان اهداف در دسترس کشته می شوند.
با وجود این تحلیل ها، به نظر می رسد که لایه های عمیق تری را نیز می توان برای پشت پرده حملات طالبان تصور کرد که در واقع آن اهداف هستند که به ما خواهند گفت بیشترین سود ناامنی درافغانستان را چه کسانی می برند.
آن چه تا الان آشکار است ؛ این نا امنی سبب شده است آمریکا حضورش را در افغانستان و دسترسی آسان به منابع این کشور بلند مدت و مشروع سازد و از سوی دیگر فرصت برای فاکتورسازی های چند میلیارد دلاری در اداره جنگ به نفع معدود صاحبان قدرت در امریکا مستمر شود و طالبان نیز به خیال خود برای خروج خارجیان خون ملت را می ریزند و از محل کمک های با واسطه مالی امرار معاش می کند.
حال اگر بخواهیم در تحلیل اهداف طالبان در تشدید حملات ، متغیرهای مستقلی مانند ایران ، روسیه ، چین و هند و متغیرهای وابسته دیگر مانند عربستان و دولت وحدت ملی و کشورهای اروپایی یا نقشی که الان برای داعش در این کشور ترسیم شده است را در نظر بگیریم آنگاه دشواری و پیچیدگی ارایه تصویری کامل و روشن از این وضعیت خود را نشان می دهد که هر یک نیازمند متنی جداگانه است.